وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

متنی بسیار زیبا از نیما یوشیج :

متنی بسیار زیبا از نیما یوشیج :

ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸﮑﺴﺖ

ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !

ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ

ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ

ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی

ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ

ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ

ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ

ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد..

ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ

ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . .

ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . .

ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﺮﻋﮑﺲﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ . . .

ﺑﺮﺗﻨﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﮔﺸﺎﺩ ﺍﯾﻦﭘﯿﺮﻫﻦ . . .

ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ، ﮐﻮﺩﮐﯽ ، ﺳﺮﻣﺸﻖﺁﺏ . . .

ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺎﯼﺧﻮﺍﺏ . . .

ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡﺍﺯ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ . . .

ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖﻫﺮ ﮐﺴﯽ . . .

ﻋﻤﺮ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ

ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ . . .

ﺣﯿﻒ ﻫﺮﮔﺰﻗﺎﺑﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ !

رحمان زاده

گفتم ز پا افتاده ام...

گفتم ز پا افتاده ام

گفتی بلندت میڪنم

گفتم نظر بر من نما

گفتی نگاهت می ڪنم

گفتم بهشتم می برے؟

گفتی ضمانت می ڪنم

گفتم که ادعونے بگم

گفتے اجابت می ڪنم

گفتم ڪه من شرمنده ام

گفتے که پاڪت مے ڪنم

گفتم ڪه یارم مے شوے

گفتے رفاقت میڪنم

گفتم ندارم توشه اے

گفتے عطایت میڪنم

گفتم دردمندم خدا

گفتے مداوایت ڪنم

گفتم پناهے نے مرا

گفتے پناهت مے دهم

حضرت_زهرا

حضرت_زهرا

گرفتی دست بر دیوار و دستی بر کمر زهرا

نگاهت گاهگاهی هست بر دیوار و در زهرا

نخی از چادرت را تا که بر مسمار ِدَر دیدم

مرا شِشماهه محسن یاد آمد در نظر زهرا

میانِ کوچه دشمن با غلاف کین تو را میزد

شدی بهر علی در کوچه با جانت سپر زهرا

ز سیلی با علی حرفی نگفتی لیک فهمیدم

در آنجایی که پوشاندی رُخت آسیمه سر زهرا

شنیدم مرگ میکردی طلب بِین دعاهایت

که بودی از غم هجر پدر خونین جگر زهرا

اگر سوی پدر رَفتی مَگو از ماجرای خویش

اگر چه مانده از سیلی بِرُخسارت اثر زهرا

بیا بر عاصیِ درمانده لطفی کن که با یادت

بریزد اشک غم از دیده اش بار دگر زهرا

جارو و شاخ و اسلحه توو میدون

جارو و شاخ و اسلحه توو میدون

چشم نخوره یه وقت دموکراسیتون

بریز توی خیابون اغتشاش کن

به ضرب زور رأیا رو جا‌به‌جاش کن

یا حرفِ تو، یا که تقلب شده!

حق توئه، این که تصاحب شده!

کنگره مال خودته بفرما

با جیغ و داد میشه بری به هرجا

تریبونو بزن به زیر بغل

مهد تمدن افتاده تو هچل

انقد دموکراسی دادین به دنیا

چیزی نموند واسه خود یو اس آ

تن کریستف توی گور می‌لرزه

یه ذره کشک به کشف اون می‌ارزه

چهره‌ی لینکولنو ببین رو دیوار

جر میده یخّه واسه چندمین بار

فقط خدایی تیتراتون باحاله

انقده نامردی دیگه محاله

توی ایران معترضا خوب و پاک

توو آمریکا دزدای پَست چالاک

این جا پلیس، مردمو هی میکشه

اونجا ولی مُرده خودش ناخوشه

این جا یه زخم رو نوک پا، جنایت!

کشته به تیر، اونجا داره رضایت!

بسه دیگه دنیا داره می‌بینه

آمریکا بی‌روتوش فقط همینه!

دلای آزاده دیگه بیدارن

شعار «مرگ بر آمریکا» رو دارن

زهرا آراسته‌نیا

وطنز بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

حضرت_زهرا

حضرت_زهرا

گرفتی دست بر دیوار و دستی بر کمر زهرا

نگاهت گاهگاهی هست بر دیوار و در زهرا

نخی از چادرت را تا که بر مسمار ِدَر دیدم

مرا شِشماهه محسن یاد آمد در نظر زهرا

میانِ کوچه دشمن با غلاف کین تو را میزد

شدی بهر علی در کوچه با جانت سپر زهرا

ز سیلی با علی حرفی نگفتی لیک فهمیدم

در آنجایی که پوشاندی رُخت آسیمه سر زهرا

شنیدم مرگ میکردی طلب بِین دعاهایت

که بودی از غم هجر پدر خونین جگر زهرا

اگر سوی پدر رَفتی مَگو از ماجرای خویش

اگر چه مانده از سیلی بِرُخسارت اثر زهرا

بیا بر عاصیِ درمانده لطفی کن که با یادت

بریزد اشک غم از دیده اش بار دگر زهرا

ارسالی کاربری بانام یا باب الحوائج ما کوچیکا خدامون خیلی بزرگه