وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید

سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید

بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید

تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه

با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید

از همان لحظه که، گستاخیِ آتش گل کرد

جگرش سوخت و از داغِ پدر درد کشید

میخ با آتش و دیوار تبانی می کرد

بیهوا تا که لگد خورد به «در»! درد کشید

جانش آمد به لب و آنچه نباید می شد

تا که شش ماهه پسر گشت سپر درد کشید

پشتِ در آیه ای از سورۂ کوثر جان داد

گفت «یافضّه خذینی» و کمردرد کشید

با همان دست که با آه می آمد بالا

دستمالی به سرش بست و چه سردرد کشید

در خودش ریخت غمش را همۂ روز، ولی...

شب چه بیتاب شد و تا به سحر درد کشید

به علی(ع) گفت عزیزم به خدا رفتنی ام

خودش از گفتنِ این حرف و خبر درد کشید

بارها دست به زانو زد و برخواست علی(ع)...

تا که تابوت بسازد چقدَر درد کشید!

شاعر:مرضیه_عاطفی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

 

حضرت_زهرا مرثیه_حضرت_زهرا

حضرت_زهرا مرثیه_حضرت_زهرا

آنکس که زد به روی تو باید زند نقاب

از من نگیر رو که شدم از خجالت آب

هر شب کنار آهِ تو من آه می کشم

در خاکِ بستر تو علی شد ، ابوتراب

در بین بی محلیِ یک شهر ، فاطمه

قنفذ به خنده ، جان مرا میدهد عذاب

شرمنده ام از این که ورم کرده بازویت

سهم تو تازیانه شد و سهم من طناب

زهرا به خونِ محسنمان می خورم قسم

روزِ قیامتی رسد و می شود حساب

اعجل وفات ، قصه به جانم نشانده است

زهرا همیشه ذکر تو بوده است مستجاب

نه سال ، در کنار تو چون لحظه ای گذشت

اینقدر بهر پر زدن خود نکن شتاب

شاعر:حامد_آقایی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا

حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا

استراحت کن کمی تا صبح بیداری بس است

پلک هایت سوخته پس گریه و زاری بس است

خانه ام جارو نمی خواهد به خود زحمت نده

با قدی خم ایستادن های اجباری بس است

دستْ  بر  دیوارْ  دردِ  سینه  را  پنهان  نکن

خنده های بی رمق از روی ناچاری بس است

بانوی خانه، نفس را هم به سختی میکشی

میشود از پختن نان دست برداری، بس است

صورتِ زخمی و بازویِ کبود و چشمِ تار

فاطمه شرمنده ام از من طرفداری بس است

نا امیدم  ای  امیدم  بسترت  را  جمع کن

هیچ جایی در لباست نیست گل کاری بس است...

شاعر:علی_علی_بیگی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

حضرت_زهرا مرثیه_حضرت_زهرا

حضرت_زهرا مرثیه_حضرت_زهرا

صحبت از مادر که می آید هیاهو می شود

بغض هایِ زخمى ام بینِ گلو رو می شود

روضه وقتی روضه ی ناموسی است و کوچه ها

لطمه و سیلی ،نصیبِ طاقِ ابرو می شود

روضه ی صدّیقه کبرا.. نه جایِ هرکس است

هر کسی مَحرم شود گریه کُنِ او می شود

اینقدر تأثیر دارد اشک هایِ فاطمی..

زمزمی می سازد از چشم و چنان جو می شود

روضه خوان می خواند از (در) می زنم بر سینه ام

در خیالِ من تداعی زخمِ پهلو می شود

مادرم تا می زند شانه به مویِ خواهرم

در دلم غوغایی از اندوهِ بازو می شود

گوشه ای کز کردن و ساکت نشستن یک خطاست

صحبت از مادرکه می آید هیاهو می شود

شاعر :

محسن_راحت_حق

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

بداهه ی شاعران راه راه در وصف سلبریتی ها

بداهه ی شاعران راه راه در وصف  سلبریتی ها

شاه صاحب قَران سلبریتی

ما چو رعیت وَ خان، سلبریتی

صاحب علم غیب و دارای

حکمت جاودان سلبربتی

بسکه خاکی ست گویی افتاده

از تُک آسمان سلبریتی

هست استاد خرده‌فرمایش

در علوم کلان، سلبریتی

صاحب دکترای استیفا

در حقوق زنان سلبریتی

سمبل بی مثال همدردی

دایه ی مهربان سلبریتی

مثل کوه است پشت این مردم

کوه آتشفشان، سلبریتی

محض احقاق حق مظلومان

میزند سازمان، سلبریتی

بوده عمری اسیر و در سرکوب

طفلک بی زبان سلبریتی

راوی پندهای کوروش کیست؟؛

شاهد باستان،‌ سلبریتی

آنقدَر جای بچه cat دارد

شده شکل کتان سلبریتی

همه ی عمر در پی لطف و

خدمت رایگان سلبریتی

مثلا مخلصانه می خارد

پاچه ی این و آن سلبریتی

ملت رنج‌دیده برخیزید

باز کرده دکان، سلبریتی

می فروشد درون پیجش، پیچ

آفتابه، کمان، سلبریتی

مزد کار نکرده اش مُشتی

پول و آپارتمان سلبریتی

بس کباب است، از غم ماها

رفته مازندران، سلبریتی

گاه هم رنگ اگر عوض کرده

نزده یاتاقان، سلبریتی

تا بلیط لس آنجلس نپرد

نرود سیستان سلبریتی

گفتم از مالیات ها چه خبر

ناگهان گفت: هان؟! سلبریتی

گفتمش بی خیال راحت باش

گفت فوری: آهان! سلبریتی

مالیات و سلبریتی؟ هیهات!

مانده در پول نان سلبریتی

هرکسی قهر کرده با تی وی

شده شب ناگهان سلبریتی

به خیالش الهه ی ناز است

توی شعر بنان سلبریتی

رفت و در جام جمع با این کار

ریخته شوکران، سلبریتی

بی تو تلویزیون شود تعطیل

جون گربه ت بمان سلبریتی

با توام، رکّ و راست، یک جمله:

«الامان، الامان، سلبریتی»

بداهه سرایان:

مهدی امام رضایی، صامره حبیبی

زهرا صفری، مینا گودرزی

زهرا فرقانی، فهیمه انوری

عالیه رجبی، زهرا آراسته نیا

محمود حسنی مقدس

فاطمه ابراهیم نژاد، زاهده شاد

احد ارسالی، میلاد سعیدی، حسین فیض

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir