وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

دوست یعنی بغضِ لبخندم شکست

دوست یعنی بغضِ لبخندم شکست

دوری و جای تو گلدانی نشست

دوست یعنی مثل جان و در تنی

دوست یعنی خوب شد تو با منی

دوست یعنی حسرت و لبخند و آه

می شوم دلتنگِ رویت گاه گاه

دوست یعنی جای پایت بر دل است

دوری از تو جانِ شیرین مشکل است

دوست یعنی نکته های پیچ پیچ

دوست یعنی جز محبت، هیچ هیچ

دوست یعنی از سکوتِ من بخوان

دوست یعنی در کنار من بمان

دوست یعنی خنده های ریز ریز

دوست یعنی دوستت دارم عزیز

تقدیم به شما دوستان گلم

شعری طنز برای ترامپ

شعری طنز برای ترامپ

سرت زرد است ، با رویی پُر از لَک

کمی هم خوش قواره مثل اردک

تو زیبایی و چیزی کم نداری

به حالت غبطه ها خورده مترسک

شغالی که ادای شیر داری

فقط پُف کرده ای مانند پُفک

عجب دارم که از آن روی زیبا

ملک سلمان چگونه می خورد بَک

چنان جوری تو با سلمان که گویی

شغال از گاو شیری می زند مَک

دلت را گرم اسرائیل کردی ؟

چه فکر باطلی داری عروسک

یقین دارم که کار او تمام است

نکن در امر آقا ذره ای شک

خطر در بیخ گوشش خانه دارد

به پایان می رسد با یک پیامک

بدان ، پیشی گرفته کشور ما

به هر علمی خصوصا بُرد موشک

برو فکری به حال خویشتن کن

ذخیره کن تو از انواع پوشک

زدی ، خوردی ، نداری راهِ در رو

اگر باشی تو حتی یک وروجک

اگر کردی نگاه چپ به ایران

پیاده می شود از صورتت فَک

بگیر از من نصیحت تو اگر که

درون کله داری عقل مردَک

مشو موی دماغ یوزِ ایران

که آخر می خورد بر گونه ات چَک

امام_حسن_عسکری

امام_حسن_عسکری

تلالوء‌نور خدایی‌حسن

جمال ذات کبریایی‌حسن

خدا، خدا‌، خدانمایی‌حسن

ذکر شریف تو چه‌ها می‌کند

"حسن‌حسن" شور بپا می‌کند

ای گل خوشبوی علی‌النّقی

میوه‌ی مینوی علی‌النّقی

آینه‌ی روی علی‌النقّی

مدینه شد مدینه‌ی دیگری

به یمن میلاد تو ای عسکری

مادر تو سلیل و بابا، علی

یازدهم جلوه‌ی بابا، علی

یاعلی و یاعلی و یاعلی

شکرخدا فاطمه دلشاد شد

کف بزن عالم حسن‌آباد شد

قبله حسن، مسجد و منبر حسن

کعبه حسن، منا و مشعر حسن

حجِّ قبولِ حیّ داور حسن

کعبه به طوف حرمت مشتری‌ست

حج حقیقی، حسن‌العسکری‌ست

یاقمر ابن قمر ابن قمر

منکر نور تو شود کور و کر

ای پدر ناجی‌ نوع بشر

به عالمی امن و امان از شماست

مهدی‌صاحب‌الزمان از شماست

جمال بی‌مثال‌حق، ای‌حسن

تجلّی جلال هر پنج‌تن

پرده‌نشین باش گه از مرد‌و‌زن

نور تو بایست وساطت کند

شیعه به عصر غیبت عادت کند

شیر درنده شده رام شما

کنگره‌ی عرش مقام شما

هشت بهشت است بنام شما

پرنده روح تو محبوس نیست

حقیقت امام محسوس نیست

هوایی‌ام، مرا ببر تا حرم

به خانه‌ی خدا ببر، تا حرم

باز به سامرا ببر تا حرم

«ای حرمت قبله‌ی حاجات ما

یاد تو تسبیح و مناجات ما»

دوباره مست‌مست‌مستم کنید

مستِ میِ روز الستم کنید

با دو حسن، خداپرستم کنید

لعن بنی‌امیه روی لبم

شکرخدا، من‌حسنی‌مذهبم

سلام بر دو نور در مشرقین

سلام بر دو دلبر عالمین

سلام ما بر حسن و بر حسین

مرغ دلم به سامرا می‌رود

حسن به لب، به کربلا می‌رود

سلام بر خسرو خوبان حسین

سلام بر شاه شهیدان حسین

سلام بر امام عطشان حسین

ای که فلک از عطشت سوخته

داغ تو را خدا به دل دوخته

شاعر :امیر_عظیمی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_حسن_عسکری

امام_حسن_عسکری

خورشید تابناک تمام مسیرها

هستند در طواف تو ماه منیرها

ای شاهراه یازدهم در مسیر نور

ای دست گیر قاطبه ی مستجیرها

دست کسی به دامن درکت نمی رسد

از تو نگفته اند به غیر از خبیرها

تفسیر ایه های خدا را قلم بزن

وامانده است بی تو کلام دبیرها

معراج عشق در حرم سامرای توس

کوری چشم شور تمام حقیرها

ما را گدای سامره خواندند و بعد از ان

خط خورد نام ما ز جهان فقیرها

نورت شکافت لشکر ظلمت پرست را

دنیا ندیده است تو را چون اسیرها

در تنگنای سامره می خواند چشم تو

از چشم شیعه درد نهان ضمیرها

اشفته است حال جهان منجی اش کجاست؟

فرزند تو خلاصه ی نعم الامیرها..

شاعر :حسن_کردی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه

حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه

گرچه از دوریِ برادرِ خود

ذره ذره مریض‌تر می‌شد

عوضش میهمانِ مردم قم

لحظه لحظه عزیز تر می شد

تا بیایی تبرکی ببرند

همه درهای خانه‌ها وا بود

در میان اهالی این شهر

سرِ مهمانیِ تو دعوا بود

خوب شد پرده‌هایِ محمل تو

هر کجا رفته‌ای حجابت شد

خوب شد با محارمت بودی

زانویی خم شد و رکابت شد

آب پاشیده‌اند و خاک مسیر

ذره ای روی چادرت ننشست

رد نشد ناقه‌ی تو از بازار

محملِ چوبی‌ات سرت نشکست

کوچه‌ها ازدحام داشت اما

سرِ این شهر رو به پایین است

می‌روی کوچه کوچه می‌گویی

ضربِ شامی عجیب سنگین است

میرسی و حواسِ مردم هست

آب در دلت تکان نخورد

از کنارِ خرابه رد نشوی

یا نگاهت به خیزران نخورد

دختری بود با شما یا نه؟

که اگر بود غصه‌ای کم داشت

جایِ زنجیر و خار و نامحرم

گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت

معجرت احترامِ خود دارد

چه خیالی اگر برادر نیست

رویِ سرهایشان طبق آمد

ولی اینبار رویِ آن سر نیست

آه بیماری و همه بیمار

شهر قم شد مریضِ روضه‌ی تو

حرف دختر شد و دلت لرزید

شده وقت گریزِ روضه‌ی تو

عمه اش گفت خوب شد خوابید

چند شب بود تا سحر بیدار

کمکم کن رباب جای زمین

سر او را به دامنت بگذار

آمد از بین بازوان سر را

تا که بردارد عمه‌اش ای داد

یک طرف دخترک سرش خم شد

یک طرف سر به روی خاک افتاد

شاعر:حسن_لطفی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini