وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

پرید و صید خودش را شبیه شیر گرفت

پرید و صید خودش را شبیه شیر گرفت

هزار راهزن و دزد را اسیر گرفت

گدای معتبر و مایه دار بی مایه

خمیرمایه ای از حیف نون فطیر گرفت

ز اختلاسگرانش شروع کرد و سپس

پرَش به بال کلفت دو صد مدیر گرفت

همین که نوبت دانه درشت هاش رسید

منافقین همه را شعله در ضمیر گرفت

ز سال شصت عدالت، سوار بر غلطک

منافقان زمان را دوباره زیر گرفت

در امتحان لیاقت که نمره اش شد بیست

بهانه را ز دهان بهانه گیر گرفت

برای اینکه بگوید: فلان! خطرناک است

قیام کرده و پستی چنین خطیر گرفت

چنان به باد عدالت گرفت ایران را

که شعله هاش کمی دامن وزیر گرفت

کلاغ های وطن را مهاجرت داد و

ز حلق روبهکان قالب پنیر گرفت

فرشته وار به سوی مزار دزدان رفت

و خِرّ دزد، چنان منکَر و نکیر گرفت

برای ضربه‌ی آخر به مفسد اصلی

از او سپر، زره و خود و ضربه گیر گرفت

یکی که بردن نامش نیاز نیست بگفت:

دهان منتقدان نیز بوی شیر گرفت

و برده ام به خدایم پناه از دست

هر آنکه خرده به اشعار این حقیر گرفت

محمدحسین رحیمی

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

شنوندگان عزیز! هم‌اینک، ندای آزادی ایران.

شنوندگان عزیز! هم‌اینک، ندای آزادی ایران.

اجتماع سران خیزش پاییز. موج fm ردیف ۴۷۸۹ مگاهرتز

بنداز بندازه

بنداز

من براندازم

بنداز

واسه کی بندازم؟

بنداز

واسه‌ی آمریکا؟

بنداز

سان دیدن رضا؟

بنداز

برا اپوزیسیون

بنداز

یه مشتی حیف نون؟

بنداز

برا آل سعود

بنداز

همون گاو حسود؟

بنداز

برای ملکه

بنداز

همونکه پوشکه؟

بنداز

همون پیر خرف؟

بنداز

که باز بشیم کنف؟

بنداز

برای حق زن؟

بنداز

که لولمون کنن؟

بنداز

بنداز بندازه‌

بنداز

من براندازم

بنداز

ولی نمیندازم

بنداز

آخه نمیتونم!

بنداز

ای بابا!! میگم نمیتونم

بنداز

-الاغ! میگم نمیتونم، میفهمی؟!

چِل ساله نمیفته!

هی میگه بنداز! بنداز!

بیا خودت بنداز ببینم میتونی؟

-گمشو اصن از اولش معلوم بود مزدوری!

برو اونور خودم بندازم

بنداز بندازه

بنداز

من براندازم

بنداز

الانه میندازم

بنداز

واسه علینژاد

(با لبخند رو به مصی)

بنداز

داره بو دود میاد!

بنداز

نه واقعا بو دود میاد!

بنداز

اسکلا!

واقعا داره بو دود میاد!

یه چیزی سوخته!

اوه او اوه

زهرا خاکباز

طنزیمtanzym_ir

چنان کپ کرده ام که پیش چشمم جامه میرقصد

چنان کپ کرده ام که پیش چشمم جامه میرقصد

کت و شلوار بشکن میزند پیژامه میرقصد

به احوال من و این جیب خالی، گوشت میخندد

کره کل میکشد، کف کرده شیر و خامه میرقصد

خبرهای رسیده آنقدر خوبست که حتی

میان پخش زنده مجری برنامه میرقصد

چه آوردی سر این شهر با لبخندهای خود

که جاهل دست بالا برده و علامه میرقصد

چه فازی داشت برق قیمت بنزین که از شوقش

سیا با نازی و هوشنگ با هنگامه میرقصد

نشستم اعتراضم را برای شیخ بنویسم

که دیدم تمبر جفتک میپراند نامه میرقصد

عالیه رجبی

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

روایت میثم مطیعی از فتنه_۹۸

روایت میثم مطیعی از فتنه_۹۸

میهن من! باز زخم از نابرادر خورده ای

گرم جنگ رو به رو، از پشت خنجر خورده ای

حرف دارد با دل ما، قدر یک تاریخ حرف

سرخی خون شهیدان بر سپیدی های برف

خاک میهن! باز هم جسم شهیدی سهم توست

شرحه شرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست

باز اهریمن به میهن آتشی افروخت آه

در میان شعله دیدم خشک و تر میسوخت آه

کفر و ظلمت باز از صورت نقاب انداخته

جاهلیت شعله بر جان کتاب انداخته

در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض

در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض

در کمین بودند گرگان، فتنه در سر داشتند

خوابهایی دیده بودند و سر شر داشتند

خواب میدیدند هر قشری به میدان پا نهد

هر گروهی با شعاری در خیابان پا نهد

این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد

آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد

هر یکی چیزی بگوید، حق و باطل گم شود

موجی از سردرگمی ها قسمت مردم شود

خویش را در خیل مردم جا دهد آشوبگر

فتنه انگیزد میان این و آن با صد شرر

آتشی خیزد که خاموشی نگیرد سالها

کینه هایی که فراموشی نگیرد سالها

صبح یکشنبه کلامی روی آتش آب ریخت

فتنه را دیدم که حیران و هراسان میگریخت

تا صف مردم از این آشفتگی ها دور شد

اغتشاشی کور بر جا ماند و فتنه کور شد

با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت

خرج های چند سال دشمنان بر باد رفت

گرچه بعضی از خودی ها آن زمان دلخور شدند

از سوال و شبهه و نقد و تأمل پر شدند

از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟

خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز

غافل از این که چه جنگی پشت این صحنه به پاست

در کمین گاهند گرگان لحظه ای غفلت خطاست

خضر راه است او، دگر چون و چرا کردن چرا؟

نور ماه است او، تو راه از چاه بشناس و بیا

از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید

دود آن هم میرود در چشمشان، خواهند دید

حاجیان بار بسته جانب میقات غرب!

چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟

با صف اول نشینان فاش میگوییم راز

اعتراض ما سر جای خودش باقیست باز

اعتراض ما به سستی های تدبیر شماست

از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست

از معطل کردن کشور سر میز فریب

که نشد از آن بجز تحریم روزافزون نصیب

دم به دم از گفتگو با اجنبی دم میزنید

پس چرا در گفتگو با مردم خود الکنید؟

با تلاش و عزم و باور، راه حل در داخل است

بارها فرمود رهبر: راه حل در داخل است

جان مولا با ولی این عهد و پیمان مشکنید

این نمک خوردید صد بار، این نمکدان مشکنید

با چراغ لاله ها اینک ره ما روشن است

راهیان صبح میدانند فردا روشن است

MeysamMotiee

حاجیان بار بسته جانب میقات غرب!

حاجیان بار بسته جانب میقات غرب!

چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟

اعتراض ما به سستی های تدبیر شماست

از گرانی‌ها، از این ۶ سال تأخیر شماست

از معطل کردن کشور، سر میز فریب

که نشد از آن بجز تحریم روزافزون نصیب

دم به دم از گفتگو با اجنبی دم میزنید

پس چرا در گفتگو با مردم خود الکنید؟

با تلاش و عزم و باور، راه حل در داخل است

بارها فرمود رهبر: راه حل در داخل است