وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

ولادت_رسول_اکرم

ولادت_رسول_اکرم

اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه

چشم زمان زمان توقف به آمنه

تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است

حق می دهد مجال تصرف به آمنه

از سادگی صفا شده مهمان خانه اش

اصلا نیامده ست تکلف به آمنه

من فکر میکنم که خداوند در ازل

بخت بلند کرده تعارف به آمنه

عالم دخیل دامن راحیل دیگری ست

پیداست از توسل یوسف به آمنه

از برکت محمدش او هم به عرش رفت

حق داده است اذن تشرف به آمنه

شوق صله مجال تلفظ به من نداد

شعرم از احتیاج دلم گف(ت) به آمنه

این دل که با امید در ابواء دخیل بست

از طیف شاعران مدینه نرفته است

شخصیتی ستوده و برجسته مصطفی

معنا دهد به واژه ی وارسته مصطفی

او تا سپیده دم همه شب سر به سجده داشت

الگوی ناب ؛ بنده ی شایسته مصطفی

بالذات عقل کامل و بالفطره عالم است

کاری نکرده است ندانسته مصطفی

تا حسن عاقبت به همه ارمغان دهد

با جان و مال خویش کمر بسته مصطفی

مرد جهاد بود که طائف به چشم دید

با ابروی شکسته نشد خسته مصطفی

نفرین نکرد امت خود را رسول مهر

سرشار از محبت پیوسته مصطفی

شور و شکوه و روح اذان است و می دهد

پس حیثیت به گنبد و گلدسته مصطفی

بیش از علی که عاشق زهرای اطهر است

باشد به عشق فاطمه وابسته مصطفی

هست علی ست بسته به هستی فاطمه

هستی فاطمه همه از هست مصطفی

بالا گرفت بین تمامی دست ها

دست امام فاطمه را دست مصطفی

وقتی دهد برات مدینه خدا کند

باشم میان جمله ی فهرست مصطفی

هستیم بر ارادت خود  پایبند تر

هدیه به محضرش صلواتی بلندتر

در زمره ی بشر نه همانا پدیده است

او را خدا برای خودش برگزیده است

خورشید هم به یاد ندارد طلوع وی

چرخ و فلک شبیه محمد ندیده است

او را نخست قبل ظهور ستاره ها

با دست خویش حضرت حق افریده است

پایان شام زنده به گوری دختران

در ظل افتاب هدایت دمیده است

دل های ما به هم شده نزدیک شام عید

با دست او نسیم محبت وزیده است

دستش میان سفره ی ما نان گذاشته

همواره بانی نعمات عدیده است

از اسمان به سمت زمین میکند شتاب

باران برای بوسه به پایش رسیده است

بی مرتضی تمامی ابیات ابتر اند

ذکر علی به داد قصیده رسیده است

با این که هست جشن رسول خدا ولی

خشنودی پیمبر و زهرا بگو علی

بانی فیض فیض مجدد فقط علی ست

مستم دلیل مستی بی حد فقط علی ست

انگشتری دهد به گدا در رکوع خود

بر عجز مستمند مقید فقط علی ست

میراث مرتضاست کرامات مجتبی

عمری ابالکریم زبانزد فقط علی ست

میل سفر نمیکنم الا سوی نجف

مقصود من ولایت و مقصد فقط علی ست

بی خود که محو گنبد و گلدسته نیستم

نقش و نگار پرچم گنبد فقط علی ست

دزد است ان که تکیه زده جای مصطفی

اهل سقیفه صاحب مسند فقط علی ست

هر شیر پاک خورده قسم یاد میکند

نفس و دم و وصی محمد فقط علی ست

ان کس که میبرد عتباتم فقط رضاست

ان که دهد حواله ی مشهد فقط علی ست

در بند حیدرم نه که در بند قافیه

ارباب تا قیام قیامت فقط علی ست

اول سری به خاک نهاده ادب کنم

دوم از او برات مدینه طلب کنم

شاعر:علیرضا_خاکساری

اشعار ناب آئینے

Shere_aeini

ولادت_رسول_اکرم

http://uupload.ir/files/z97_%D8%AA%D8%A7_%D9%86%D8%A7%D9%85.jpg

ولادت_رسول_اکرم

تا نام تو بر زبان ما جاری شد

گویی عسل از دهان ما جاری شد

با یک صلوات، لحظه‌ای بوی گلاب

از روزنه ی لبان ما جاری شد...

محسن_زعفرانیه

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

ولادت_رسول_اکرم

ولادت_رسول_اکرم

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر

تعالى الله از این نعمت کز او اسباب آسایش

براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر

ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد

ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر

به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل

رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر

بشارت ده به مشتاقان که ز امر قادر منّان

دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر

ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا

سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر

بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارک

جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر

دوصد اعجاز شد ظاهر که در عرش عُلى حیران

دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر

بشد دریاچۀ ساوه تهى از آب و برعکسش

سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر

بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشکده خاموش

جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر

ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق کسرى شد

که حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر

بناى ظلم شد ویران ولى در سایۀ ایمان

بناى عدل محکم گشت از میلاد پیغمبر

قدم در ملک هستى زد چو ختم الانبیاء احمد

مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر

نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل

نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر

ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق

مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر

من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش

که شرّ دشمنان کم گشت از میلاد پیغمبر

شاعر:ژولیده_نیشابوری

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

ولادت_رسول_اکرم

ولادت_رسول_اکرم

اى به ذکر روى تو، تسبیح گردان ماه و مهر

وى به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر

با خیالت رو به ذکر یاجمیل آورده اند

بیش ازین در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر

آسمان با صدهزاران دیده مى جوید تو را

رونما، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر

در حجاب نور مستورى، ولى با این همه

با نگاهى دل ز کف دادند آسان ماه و مهر

از فروغ روى تو هفت آسمان روشن شده ست

اى رخت را روز و شب آیینه گردان ماه و مهر

چشمشان در خواب هم هرگز نبیند خواب را

در رخ تو مات و حیرانند اینسان ماه و مهر

مدّعا را با دو شاهد آسمان اثبات کرد:

از سحرخیزان و از شب زنده داران، ماه و مهر

در گذرگاه تجلّى اى فروغ لایزال

با دو جلوه از تو شد اینسان فروزان ماه و مهر

با تو رونق نیست بازار مه و خورشید را

بِهْ که تا نگشوده بربندند دکّان ماه و مهر

رزقِ نور کهکشان ها در فروغ حسن تست

اى دو قرصِ نان تو را بر خوانِ احسان، ماه و مهر

دورباش چشم بد را نیست حاجت، تا که هست

مجمره گردان فلک، اسپندریزان ماه و مهر

کهکشان در کهکشان گسترده طیف نور او

ذرّه اویند در گردون فراوان ماه و مهر

چون رُخش را گاه مه خوانند و، گاهى آفتاب

زین شرف ساید سر خود را به کیوان ماه و مهر

چشم من ماتِ جمال مصطفى بادا، که هست

اندرین آیینه سرگردان و حیران، ماه و مهر

اى شبستان تجلّى از تو روشن همچو روز

وى به یمن جلوه ات این گونه رخشان ماه و مهر

کرده میلاد تو را با حضرت صادق قرین

تا خدا امشب کند با هم نمایان ماه و مهر

شایگان آورده، گنج شایگانم آرزوست

اى به چرخِ جود تو رخشان هزاران ماه و مهر

اى به درگاه جلالت چار ارکان خاکبوس

هفت اختر مشعل افروز و، دو دربان: ماه و مهر

از سر «پروانه» خود سایه رحمت مگیر

هست تا در سایه مهرت خرامان ماه و مهر

شاعر:محمدعلی_مجاهدی

اشعار ناب آئینے

Shere_aeini

ولادت_رسول_اکرم

ولادت_رسول_اکرم

به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل

رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شوم ِ فیل

بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو

به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل

محاسن را معطّر کردی و عطّارهای شهر

کم آوردند و شد بازارشان بی رونق و تعطیل

به باباهای در جهلِ مرکّب خفتۂ بی دین؛

پس از این عشقِ دختربچه ها را میدهی تحویل

عقیقِ دستهایت میشود مُهر نمازِ نوح

عبایت میشود سجادۂ عیسی و اسماعیل

«امین» بودی و با ایمان گمانم مادرِ موسی-

به دستانت سپرده کودکش را در کنارِ نیل

نشسته گوشۂ معبد، تورّق میکند هر شب

چه خوش می گوید از قرانِ تو؛ تورات با إنجیل

همان قران که «حبلُ اللّه» را «وحدت» تلقّی کرد

خوشا آنکس که دارد در سکوتش قدرتِ تحلیل

محمّد(ص) خواندمت جایِ رسول الله! امشب را...

کمی بگذار قربانت شوم مانندِ جبرائیل

«ولی الله» خواندی در غدیرِ خم! بدونِ شک-

به عشقت «یاعلی(ع)» میگوید آری صورِ اسرافیل!

شاعر:مرضیه_عاطفی

اشعار ناب آئینے

Shere_aeini