وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

یافتم جایی که خوابیدن خوش است

یافتم جایی که خوابیدن خوش است

حاصل تَکرار را چیدن خوش است

حرف بی خود می زند شفافیت

بر سر خوان اند و بلعیدن خوش است

عکس سلفی ابتدای راه بود

پای آن ها لایک کوبیدن خوش است

مثل تضمین است امضای کری

تیترهای شاذ چاپیدن خوش است

چون خریت آرکاییک و خز است

پس به جایش لفظ شرقیدن خوش است

گر که سوزانده بخاری بچه ای

بی خیالش چانه خاریدن خوش است

وزن چادر درد دارد پس از آن

سود بردن بعد، نالیدن خوش است

چون نظارت روی ورزش لازم است

در تب فوتبال روسیدن خوش است

بی خیال گاز دور از زاهدان

چون که با لکسوس گازیدن خوش است

خلق و خدمت هم که کلا لامهم!

توی روی خلق فحشیدن خوش است

بر اف ای تی اف نهادن همّ خویش

کارگر را هم که نادیدن خوش است

چونکه مجلس خانه‌ی این ملت است

توی این خانه تمرگیدن خوش است

زهرا آراسته نیا

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

 

می رود قافله ی عمر، چه ها می ماند..؟

می رود قافله ی عمر، چه ها می ماند..؟

هر که غفلت کند از قافله جا می ماند

شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس است

که به رویش اثر ِلکه و ها می ماند

باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنی

خوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند

هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد

دست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند

هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد

آخر ِقصــــه گرفتـــــــار بلا می مانـــد…

شده‌ام آخر پشیمانی

شده‌ام آخر پشیمانی

مهر چی خورده ام به پیشانی

حال من را اگر نمی دانی

من رسیدم به «کلّنا فانی»

تو بمان باجناب روحانی

تاهزارو همان که می دانی

آب ونان وهوا گران شده است

کله وپاچه بی زبان شده است

رأی تان که بلای جان شده است

بس کنید این همه سخنرانی

توبمان با جناب روحانی

تاهزارو همان که می دانی

نان تو گرم  وآب ما سرد است

مشکل تو سری که بی درد است

هر کسی مثل توست نامرد است!

نه کریمی تو نه مسلمانی

تو بمان با جناب روحانی

تاهزارو همان که می دانی

پسرانم عزب، همه بیکار

دخترانم که ترشی بیجار

شدم از زار و زندگی بیزار

حق ما را مگر بلمبانی

تو بمان باجناب روحانی

تاهزارو همان که می دانی

مرد وزن جایشان عوض شده است

دزدی و رشوه بی‌غرض شده است

ژنتان ناقل مرض شده است

همه در حال گرده‌افشانی

توبمان با جناب روحانی

تاهزارو همان که می دانی

وقتی اینقدر فکرمان خام است

حقمان جای وام دشنام است

البته وام، دانه و دام است

شده این بانکها یه پا جانی

تو بمان با جناب روحانی

با هزاروهمان که می دانی

تو که پاسپورت نروژی داری

تو بپر توی پورشه من گاری

کار داری اگر چه بیعاری

خوب خوردی که ناقلا «مانی»

توبمان با جناب روحانی

تاهزارو همان که می دانی

خط تولید، خط خطی، خالی

حجم بالای واردات عالی

تو که وارد کننده‌ی سالی

توی صنفت رئیس و سلطانی

توبمان باجناب روحانی

تا هزاروهمان که میدانی

یا تو ۴۷ کورموزوم داری

یا که من اختلال هوشیاری

من گرفتار و تو طلبکاری!

تو غلط می کنی پشیمانی

توبمان با جناب روحانی

باهزاروهمان که می دانی

ناهید رفیعی

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

پشیمانم ...

پشیمانم ...

از تمام ِ

بی‌مهری‌هائی که

بر تو روا داشتم !

پشیمانم ...

از این‌که

با تو نامهربان بودم !

پشیمانم ...

مرا

ببخش

آدمی وقتی

به بلا گرفتار آید

قدر ِ عافیت،

می‌داند ...!

می‌دانم

پشیمانی

سودی ندارد

 

امّا ..... پشیمانم !

مرا ببخش

هرچه خستگی و نفرت بود

بر سر ِ تو ریختم ...

ولی پشیمانم

باور کُن پشیمانم ....!!

مرا ببخش

تو را قسم

به زیبائی‌ات

به روی ِ رنگ پریده‌ات

مرا ببخش

بگذار ببینند

که شرمنده‌ام ...!

دوست ندارم

از من

رنجیده‌ خاطر باشی

تو را قسم؛

به اُبهتت

به بُزرگی‌اَت ...

مرا ببخش

#پائیز !!

پــ ـشــ ـیــ ـمــ ـا نــ ـم .....

حسن_جهانچی

۲۷  آذر ماه -  نود و هفت