درد ما از هجر یوسف
کمتر از یعقوب نیستـــــ...
او پســر گم کـــرده بود و
ما پدر گم کرده ایم...
العجل_یا_مهدى
صدای خش خش جارو کش پیری که هر روز زمین رامیزند جارو
به گوشم میرسد هر بارو هر روز وقطره های اشکم میشود جاری
و وقتی رفتگر در سوز برفی زمین را میزند جارو به سختی
و وقتی میرود خاک زمین بر ان گلوی خسته ی پیرش
همه ی ما درون خانه هامان گرم میخوابیم
وخود را لحظه ای جایش نمیزاریم
ببوسم خاک پایت را که پایت درد میگیرد
درون ان شب سرد زمستانی
ولی مردم که دردت رانمیبینند
ببوسم دست پیرت را که بر روی دو دست تو تول های بزرگیست
ولی تو باز مشغول به کار هستی
ببوسم روی ماهت را که از هر ادمی که اسم در کرده
وخود را غرقپول کرده
وگویی معده اش قبرستان حیوانات میباشد
تو بهتر هستی و پاکیزه تر هستی
وایمان تو بهتر است ار آن ها
وتو الگوی ماهستی
همانانی که خود را خوب میدانند
وخود را بالاتر میدانند از مردم
ومیگویند که ماهم ساده میزیستیم
فقط یک شب نمی ایند به جای تو
به جای تو که گونه های پیرت
درون یک شب سرد زمستانی به شدت سخت میسوزد
ولی تو باز میخندی و با ان دست پینه بسته ی پیرت
زمین را میزنی جارو
ببوسم شونه هایت را
که روی ان غبار خستگی بنشسته و اما صدایت در نمی اید
واما آن کسانی که فقط در حال جمع مال دنیایند
کمی دردت نمیدانند وخود را جای تو هرگز نمیزارند
خدا قوت تو ای رفتگر عاشق که عاشق هستی و باعشق
زمین را میزنی جارو
خدا قوت که تو از هر بزرگانی
که توی خانه های گرمشان بنشسته اندو چای مینوشند
وتو در آن هوای سرد مشغول به کار هستی
وتو آری بزرگ تر هستی از آن ها وتو الگوی ماهستی
وماهم عاشقت هستیم
خدا قوت خدا قوت تو ای مردبزرگ ما*
https://t.me/joinchat/HKE84w4t0oYl9ijGQfqI3w
شهرداری آستانه اشرفیه
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پُر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر می زنی
در حریم خانه ام در می زنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
مناجات امام_حسین_علیه_السلام
ذکرِ خیرِ تو به هر جا شد و یادت کردیم
دست بر سینه به تو عرضِ ارادت کردیم
پادشاهیِ جهان حاجتِ ما نیست حسین
به غلامیِ درِ خانه ات عادت کردیم
زیر این بیرقِ پاکِ تو شبیه شُهداء
دم به دم ما طلبِ جامِ شهادت کردیم
آهِ محزون چو کشیدیم به غمهای شما،
طبقِ فرمایشِ معصوم؛ "عبادت کردیم"
رحمتِ محضِ خداوند تو هستی ارباب
بر درِ خانه ی تو کسبِ سعادت کردیم
امر فرموده خدا بر غمِ تو گریه کنیم
ما به دستور عمل از حینِ ولادت کردیم
رضا_رسول_زاده
شعر_شیعه
shia_poem
برحجم سینه ام نفس سرد حاکم است
هرکس که تخم فاجعه پروردحاکم است
نقش است برکتیبه بیدادگاه شهر
قانون ظلم هرکه ستم کردحاکم است
آیاشکسته بال ترازوکه اینچنین؟
آنکس که مشتی کاغذ آوردحاکم است
دیگرکجامیشودازاعتمادگفت
وقتی که حرف مردم نامردحاکم است