وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

من جگر گوشه شیر خدایم
که جگر پاره از زهرِ جفایم
داغدار لاله های کربلایم
یادگار مکه، فرزند مِنایم
تا که پیغام خون به کوفه بردم
بارها زنده گردیده و مردم
من شهید زنده دشت بلایم
یادگار مکه، فرزند مِنایم



من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم

روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم

بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی

سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم

عالم ذر ذره ای از خاک پای حضرتش

از برای افتخار از حضرت داور گرفتم

بر در دروازۀ ساعات یک ساعت نشستم

تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم

زینبی دیدم چه زینب کاش مداحش بمیرد

من ز آه آتشینش پای تا سر در گرفتم

سر شکسته دل پر از خون دیده خون آلود اما

حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگر گرفتم

ام لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده

گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم

نا گه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان

سر براه دوست دادم زندگی از سر گرفتم

اکبرم کشتند و عون و جعفر وعباس و قاسم

تا خودم از تشنگی اب از دم خنجر گرفتم

گفت ساعی زین مصیبت  از دردربار جانان

حظّ ازادی برای اکبر و اصغر گرفتم

شعر از مرحوم حاج مرشد چلویی

 

 

تا حشر انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبه های تو یا زین العابدین
در کوچه های شام فقط سنگ های بام
بودند آشنای تو یا زین العابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زین العابدین
سلام می دهیم از دور صبح و شام
بر صحن با صفای تو یا زین العابدین
شهادت امام سجاد(ع) تسلیت باد

در فرو بسته ترین دشواری

در فرو بسته ترین دشواری
در گرانبارترین نومیدی
بارها بر سر خود بانگ زدم
هیچت ار نیست مخور خون جگر ، دست که هست
بیستون را یاد آر ، دستهایت را بسپار به کار
کوه را چون پَرِ کاه از سر راه بردار
وَه چه نیروی شگفت انگیزیست
دستهایی که به هم پیوسته ست ...

فریدون مشیری

زندگی

زندگی گرچه به افرادبشرشیرین است

بگذردعمراگرتلخ و اگرشیرین است

آنگه عمرش همه درتلخی ایام گذشت

مرگ پیش نظرش همچوشکرشیرین است

حرص مردم شوداندرگه پیری افزون

همچوخوابی که به هنگام سحرشیرین است

هنرخوش مکن عرضه بربی هنران

که هنردربرارباب هنرشیرین است