وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

قصه‌ی کرب و بلا را دختری تغییر داد

قصه‌ی کرب و بلا را دختری تغییر داد

کاخ‌ها ویرانه شد ویرانه‌اش شد بارگاه

دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است

چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه

دختر انا فتحنا اشک می‌ریزد ولی

گریه‌های او ندارد رنگ زاری هیچگاه

بین طوفان غنچه و گل سر در آغوش هم‌اند

او به زینب یا که زینب می‌برد بر او پناه

تا شود زهرا فقط یک کارِ باقی مانده داشت

شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه

چون زبانش بند می‌آمد خجالت می‌کشید

با سرِ بابا سخن میگفت، اما با نگاه

آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین

رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه

ماند داغِ ناله‌ی من بر دل دشمن فقط

خیزران وقتی که خوردی زیر لب می‌گفتم آه

جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی

عمه می‌جنگید با دستان بسته، بی‌سلاح

اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر

این امانت‌دار را شرمنده‌تر از این مخواه

بعد از این هرجا که رفتی با تو می‌آیم پدر

پای من زخمی‌ست اما روبه‌راهم رو به راه...

شهادت مظلومانه جگر گوشه سیدالشهداء(ع) حضرت رقیه (س) تسلیت باد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.