ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بداههی شاعران راهراه تقدیم به حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
بیزره زد یلی به یک لشگر
شیری از تیرهی بنی هاشم
کرده تکرار خاطرات جمل
هیبت مجتبایی قاسم
گر چه لب تشنه بود او اما
بهر دریا شدن مهیا بود
دشمنش را غریق طوفان کرد
حملههایی که موج دریا بود
آمد از خیمهگاه تا میدان
در تلألو چنان عقیق یمن
آنچنان زد به قلب دشمنِ دون
که شده زنده یاد رزم حسن
خردسال است و قد او کوچک
قد شمشیرِ توی دستانش
آسمان داغ و العطش دارد
شعله افتاده در گلستانش
نخوری غصه عمه جان زینب
پسر مجتبی خودش مرد است
یک تنه شد حریف یک لشکر
مادرش شیر تربیت کردهاست
ترسشان از نوادهی شیر است
دشمنان را به خاک میانداخت
یکه با لشکری ز کفتاران
به ذلیلان بیحیا میتاخت
مدتی او حریف لشکر شد
بر سرش لشکر عدو آمد
وای از آن دم که تازه جان میداد
وای از آن لحظه که عمو آمد
دوره کردند و ماه خونین شد
بر زمین پا کشید از غیرت
وقت جان دادنی که شیرین بود
گفت وای از حسین در غربت
سوی میدان امام شد نگران
تا ببیند دوباره..... امّا آه
آمد آواز قاسم از میدان
به صدای گرفته یا عمّاه
تاخت سوی محل آن آواز
و شتابان رسید تا مقتل
دید از از نعل اسب و ضربهی سنگ
تن قاسم شده چو موم و عسل
پر شده دشت از شمیم حسن
اشک حسرت به دیدهی زینب
نجمه بر سر زنان شتابان است
یاحسن یاحسن به روی لب
قاسمش را گرفت در آغوش
غنچهی ناشکفته پرپر را
گفت با تو چه کردهاند عمو؟
چه جوابی دهم برادر را؟
می زنند آسمانیان ضجه
شده پرپر کبوتری دیگر
آه از قلب بی قرار امام
آه از داغ اکبری دیگر
قاسم بنالحسن حسینی شد
بی حد آمادهی شهادت بود
خواند «احلی من العسل» آن را
قاسم اسطورهی شهامت بود
آسمان غرق ماتم و حزن است
چون شهابی از او جدا میشد
پیش چشم ستارگان حرم
چون علی اکبرش فدا میشد
بداهه سرایان:
محمدرضا هادیزاده، ناهید رفیعی
فهیمه انوری، بانو محسنپور
محمد صفایی، مهدی امام رضایی
محمدعلی جعفری، سوده سلامت
علیاکبر مدرس، صامره حبیبی
سجاد فرخ نژاد، مرضیه قاسمعلی
محمدعلی کمالی مقدم، رضا حسینپور
محمدباقر منصور سمایی، فرشته پناهی
مهنا صادقی، مرضیه نجفی، محمد صبوریان
طاهره ابراهیم نژاد
وطنز | بهترین شعرهای طنز