وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

دلربایی می‌کند با پاچه و ران گوسفند

دلربایی می‌کند با پاچه و ران گوسفند

قیمتش بالاتر است از جان انسان گوسفند

چون که حالا خون او از خون ما رنگین‌تر است

چشم غره می‌رود گاهی به چوپان گوسفند

کره خر پرسید از قاطر که در این چند وقت

راه می‌آید چرا مست و خرامان گوسفند؟

می‌تواند با فروش پشم‌های زائدش

چند صد ویلا بسازد در لواسان گوسفند

گرچه در اطراف ما قانون جنگل حاکم است

توی این جنگل ولیکن هست سلطان گوسفند

بعد از این هی طبع شعر شاعران گل می‌کند

می‌زند تا زیر بع بع زیر باران گوسفند

خواب می‌دیدم پریشب که به جای توله سگ

بود دست بچه قرطی‌های تهران گوسفند

می‌چرد هرجا بخواهد می‌خورد یک عالمه

چون که مثل ما ندارد غصه نان گوسفند

تا که چاقو را نشان دادیم، با یک پوزخند

گفت کی ترسیده از چاقوی زنجان گوسفند؟

از مریدان توییم و پاچه‌خواران توییم

لطف کن با قیمتت ما را نترسان، گوسفند

شیخ اگر که با همین فرمان براند عنقریب

می‌نشیند توی نیسان پشت فرمان گوسفند

ای مدیر محترم، ما مردم خوب و نجیب

گرچه خیلی ساده‌ایم اما نه چندان گوسفند

آه می‌ترسم در این اوضاع مالی عاقبت

گیرمان حتی نیاید عید قربان گوسفند

محمدحسین مهدویان

وطنز | بهترین شعرهای طنز

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.