وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وقتی فرشته دست دعای مرا گرفت

وقتی فرشته دست دعای مرا گرفت

کم کم بساط یک سفر تازه پاگرفت

مبدا دلِ شکسته ی من بود وبعداز آن

بال فرشته مقصد ایوان طلا گرفت

بی اختیار مرغ دلم پرکشید وبعد

بین کبوتران حریم توجا گرفت

باب الجواد بودم وباران شروع شد

اذن دخول را که دلم از شما گرفت

لب وا نکرده بودم وحاجت روا شدم

لطفت مجال حرف زدن از گدا گرفت

من حاجی فقیرم و تو کعبه ی منی

سعی صفا هم از قدم تو صفا گرفت

دیدم کنار پنجره فولادتان شبی

معلول بود کودکی اما شفاگرفت

هرکس به گوشه های ضریحت دخیل بست

از دست با عنایت تو کـربلا گرفت

#نـوکــر_نـوشـت:

#یا_امـام_رضـا

سلام میدهم از بام خانه سمت حرم

ببخش نوکرتان را، بضاعتش این است

صلی الله علیڪ یا سیدناالمظلوم یاابا عبدالله الحسین

[انامجنون الرقیه سلام الله علیها]

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.