وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

برخاک راه خودنظرکردی طلا شد

برخاک راه خودنظرکردی طلا شد

در یک بیابان پا نهادی کربلا شد

من یک دقیقه از غم تو گریه کردم

ای شکر حق آن یک دقیقه، سالها شد

بی بال و پر آمد، ولی بالا نشین رفت

فطرس شد آنکه با غم تو آشنا شد

اکسیر نام تو عجب خاصیتی داشت

"غرق فنا" با نام تو "خضر بقا" شد

خاک ره آنم که او خاک ره توست

تربت کنار پای تربت ها گدا شد

من "آبِ رو" دادم که "آبرو" بگیرم

هر شوره زاری تا که تر شد پربها شد

حاتم که آمد نزد تو مهروترین بود

من تازه فهمیدم چرا مثل حنا شد

هر دفعه که صحبت ز خاک نینوا شد

الماس، نسبت به خودش بی اعتنا شد

در کربلا قانون سنخیت به هم خورد

"جوون" سیه چرده چو یار مه لقا شد

مقتل نوشته که سر پاک تو آقا

در پیش چشم خواهرت از تن جدا شد

جسم شریفت شد لگدمال سم اسب

و دست آخر جمع در یک بوریا شد

#نـوکــر_نـوشـت:

#حسین_جان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.