وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

زخمیِ خنده بر سر میزیم

زخمیِ خنده بر سر میزیم

مثل طوفان، کنون بلاخیزیم

«طرف» روبروی ما کرموست!

بهر اصلاح، چاقوی تیزیم

چون تبر، بی‌گمان پی قطعِ

لوبیاهای سحرآمیزیم

دیو را چون زمین خورَد، بسیار

خفن و شاخ و رعب انگیزیم

بیخ خِرّ کثیف گنده‌بَکَش

می‌نشینیم و برنمی‌خیزیم

دو سه تا آفتابه، پُر، توی

حلق او، زهر مرگ می‌ریزیم

«پودر دشمن» کنیم هی تولید

توی خط الکترولیزیم*

این وسط هی نگو «چه شد؟ کو برق؟»

ما یه پا سیم نه! که پیریزیم(!)

هرکه در چشم ما کند انگشت

می‌ترکّد، چرا که ما جیزیم!

زخم‌خورده ز غول پف‌پفیِ

کت و شلوار پوش خون‌ریزیم

ای «سخنگوی سازمان مچَل»!

اینکه ما با «تنَش» گلاویزیم،

بی «تنِش» می‌شود، به شرطی که

«خویشتن» را، به «دار» آویزیم

*الکترولیز: تجزیه‌ی شیمیایی بوسیله‌ی برق

فهیمه انوری

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.