کشید از خاک ما یک خط مایل
دقیقا تا بنا گوش اراذل
خودش را کشت پشت درب بسته
شود شاید به یک دیدار نائل
به «یو اس آ» که اوراق است گفته:
«بکن تدبیر بی جان را تو بکسل»
به او گفتند از پشت همان در
که: «برجام است راه حل مشکل
فقط اینجا بکار و کن تماشا
گلابی میدهد بسیار حاصل
ریاکتورها، نه که تعطیل گردند!
بکن انباری سیمان و یا گل»
سند تنظیم شد، کم داشت تضمین!
کری زد ذیل آن امضای خوشگل
صدای بشکن و شادی و خنده!
تعامل شد خدا را شکر، حاصل
اینستگرام و واتساپ و تلگرام
همه رقصنده در آغوش شاتل
دل جمعی به امضای کری خوش
در آمد ضامن دلسوز، جاعل!
رسید از راه مجنونی دگر، کرد
سند را پاره چون اوراق باطل
تعامل آنچنان شورش درآمد
که شد دیپلماسی، درگیر رودل
در این دریای روشنفکری او
سراب از بیخ باشد خواب ساحل
به قربان نگاهی که امیدش
به ایران است و تولیدات داخل
طاهره ابراهیمنژاد آکردی
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
نام های قشنگ ایرانی - پارسی
باغبانها به روی گل هاشان،
نامهایی قشنگ بگذارند
نامی از جنس آفتاب و بهار،
نام خوش آب و رنگ بگذارند
تا شبت را سپیده گل بزند،
نام مهتاب و ژاله را بنویس
شور شهناز تا دلارام است،
نسترن را و لاله را بنویس
عشق هنگامه می کند بر پا،
با نگار و نگین و رکسانا
با همای و شراره و نوشین،
با پریسا و هستی و مینا!
با پریا و مهری و مینو،
مهرناز و مهستی و مهشید
با دل افروز و نازنین و بهار،
باز نوشآفرین شود خورشید!
مانده طرحی قشنگ در یادم،
روی دستان آب، نیلوفر
بیشتر از شکوفه بنویسیم،
از زری، از فرشته، از زیور
روشنک را به پرنیان بسپار،
تا به دریا به آرزو برسی
نام آزاده را رها بنویس،
تا به گل ها به عطر و بو برسی
ارغوان و ستایش و مهناز،
شهرزاد و بهاره و مهسا
نام سودابه، خوب و خوش آواست،
همچو لبخند یار خوش سیما
ماهرخسار و ماهرخ زیباست،
نام هایی قشنگ و پر شورند
شهربانو و مهرنوش و پری،
همچو فیروزه ی نشابورند
همچنان مانده است در یادم،
شاهرخ، پارسا و گوهرشاد
مهربانو به نازگل می گفت،
نام ایران ما گرامی باد
بنویسید هومن و فرشید،
یا کیان و کیارش و نیما
آرمین، آریا، سروش، ارژنگ،
مهرزاد و سپهر یا سینا
*داریوش* این گل هخامنشی،
شهریار بزرگ ایران است
باربد، بردیا، نکسیا، حال...
نوبت آرمان و اشکان است
مانی و ماهیار با مزدک،
از گذرگاه جاده می آیند
شاه انوشیروان و شروین،
با آبتین هم پیاده میآیند
روی گلدختران آبادی،
بگذارید نام بارانی
چون فروغ و فرانک و پوران،
نام هایی همیشه ایرانی
نام رودابه و کتایون را
نام سارا و مریم و سیمین
شهرناز و انوشه و سیندخت،
یاسمین و ستاره و نسرین
غصّه دارد هنوز تهمینه،
داغ سهراب در دلش جاری ست
با فرنگیس مهربان باشید،
یاد آن ها نشان بیداری ست
تا به یاد منیژه می افتم،
بیژن آزاد می شود از چاه
نام جمشید و ایرج و هوشنگ،
میشود با بهار و گل همراه
شاه تهمورث و سیامک و سام،
رنگ و بوی گل وطن دارند
گیو و بهرام و آرش و مهران،
ریشه در کشوری کهن دارند
یاد فرهاد و بیستون باشید،
بلکه شیرین شود روان شما
با کیومرثِ جان قدم بزنید،
گل کند باز ، باغ جان شما
به منوچهرِ عشق، دل بدهیم،
نام او همردیف باران است
*سورنا* را به یاد بسپاریم،
آبرودار خاک ایران است
نام *کوروش* ز یادمان نرود،
با خشایار هم عنان باشیم
با فرامرز و اردشیر و قباد،
زیر چتری از آسمان باشیم
باید از مازیار بنویسیم،
از فریدون و بهمن و سامان
از فریبرز و بابک و شاپور،
از رهام و سیامک و ساسان
بنویسید *کاوه* را با شوق،
نام کسرا و نام آرش را
نام افشین و *بابک* و خسرو،
نگذارید جا، سیاوش را ....
پارسی این زبان ایرانی،
مظهر اتحادمان باشد
نام این سرزمین جاویدان،
تا همیشه به یادمان باشد
شاعر: خدابخش صفادل- نیشابور
به نکوداشت زبان پارسی و میهن عزیزمون منتشر کنیم
*مراسم کف*
در این مراسم غم از نخست کف بزنید
کفش وظیفهی شرعی توست کف بزنید
برای شادی آن مردهشور خوبی که
گرفت مردهی ما را و شست کف بزنید
تمام گورکنانی که گور را کندند
همیشه هیکلشان تندرست، کف بزنید
به زیر بیل و کلنگی که دست میگیرند
همیشه خاک شود نرم و سست، کف بزنید
برای هرکه در اعمال حضرت استاد
به غیر خوبی و پاکی نجُست کف بزنید
عجیب حضرت استاد اهل شادی بود
برای شادی روحش درست کف بزنید
به یاد حضرت استادِ خوبمان صلوات
نیاز نیست! نه! در زیر پست، کف بزنید!
احمد رفیعی وردنجانی
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
آهسته زمان رفته و برگشت ندارد
خوب و بدمان رفته و برگشت ندارد
عمری که فقط با غم دنیا سپری شد
چون آب روان رفته و برگشت ندارد
دیگر به سر آمد همه ایام جوانی
سیمای جوان رفته و برگشت ندارد
شد کار دل خستهی ما حسرت اینکه
این رفته و آن رفته و برگشت ندارد
بیهوده نگردید به دنبال خوشی ها
شادی ز جهان رفته و برگشت ندارد
گویی غم هجران عزیزان شده عادت
انگار که جان رفته و برگشت ندارد
karballa_ir
*چی میشه؟!*
هوای جیب ملت گرگ و میشه
برا دشمن ازین بهتر نمیشه
تو این چن ساله با سعی فراوون
جیبا جولانگه ساس و شیپیشه!
میگن با لطف این دولت ایشالّا
شپشها ریشهکن میشن همیشه
با این طرحِ جدیدِ اقتصادی
نمیدونی در آینده چی میشه!!
میگن آقا، دل دولت رو نشکون
تو حرفات مث سنگه، اونا شیشه!
تموم مشکلاتِ نسل حاضر
فقط اینترنت و سیدی و دیشه!
تو جیب بچهها جای لواشک
کی گفته مملو از «پان» و «حشیشه»؟!
حالا کُلی کلاسا رفته بالا
«کِتامین» اومده همراه «شیشه»!
که البته همون جنس کتامین
الان اصلش دیگه پیدا نمیشه!
(اگه تکرار شد بازم «نمیشه»
ببخشین واقعاً دیدم نمیشه!!)
شبا «شیرین» میره از خونه بیرون
«فِری»، وافوره دسِّش جای تیشه
بگردن دخترا دنبال شوهر
پسرها کارشون ناز و قمیشه!
نترس از هایوهوی این جوونها
کسی که پشتته از نسل پیشه!
اگه سابق سبیلا جذبهای داشت
حالا قدرت دیگه تو دست ریشه
ولی ما بر خلاف خارجیها
ریشامونم اساساً داره ریشه!
به هرصورت بدون که شیر، شیره
چه شیر پاکتی، چه شیر بیشه!
یکی از قیمتش پشتت بلرزه
یکی از هیبتش دلها پریشه
مِگم دو ضربدر دو میشه چن تا؟
میگه جمعش زدم دیدم که شیشه!
شب جمعه نشسته رو به مشهد
دلِش اما تو بازارای کیشه
تو هم یه گوشهای باید بمیری
اگه اصلاً نداری خرده شیشه!
راشد انصاری
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir