*اصلاحطلبان، صدای بیصدایان!*
زیر باری؟ بمان! فدایت من!
مدعی میشوم برایت من
اعتراضی نمیکنی؟ چه نجیب!
میکنم بیشْ مبتلایت من
اول و آخرش که مسئولِ
خرج و بَرج دوا موایت من
تا بفهمی که صاحب تو منم
صاحب ارز و سکههایت من
نالههایت بلند اگر باشد
اشکریزان باوفایت من
خودکشی راه حل خوبی بود
نان و حلواپز عزایت من
هشتگ و انقلاب و آزادی!
عاشق خون و خونبهایت من
نازنینم! قرار بگذاریم
که وکالت کنم بجایت من
حرفهای هستم و شکایت را
میبرم پیش کدخدایت من
زندگی را از او گدایی کن
دیدی آخر شدم صدایت من!
سوده سلامت
وطنز بهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
بستهی وطنزی حمله به ابلیس فرانسه
ای مکرون مکّارهی ترسو چون موش
پندی دهمت بکن تو آویزهی گوش
وقتش شده که دم بگذاری بر دوش
خورشید که با فوت نگردد خاموش!
فرشته پناهی
هر طرف توهین و نفرت نوبهنو
جملهای هم از مسلمانان شنو
گاز دادی چون پژو رفتی ولی
آخرش آتش بگیرد این پژو
طاهره ابراهیم نژاد
ای لایق هرچه فحش و حرف بد؛ تو
آن کس که مدام باید او را زد؛ تو
توهین و توییت تو نشان داد فقط
بی علم و ادب کشیدهای هی قد تو
زهرا آراسته نیا
ای که در آزادی حرفت چنین هستی رها
با مسلمانان هم آری؟ اینقدر خوش اشتها؟
میشود با رنگ، خورشید جهان را پاک کرد؟
فهمِ کج البته که هرگز ندارد انتها
فریبا رئیسی
از عزت مومنانِ عالم دپرس
افتاده به عجز و ناله فردی مفلس
با عقل کپک زده چنین پندارد
دریا شده با پوزهی سگهاش نجس!
سارا رمضانی
وطنز بهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
((وداع با پزشک خدمتگذار))
دکتر آقایی
پزشک میبدی رخت از جهان بست
دل یک ملتی زین غُصه بشکست
تمام عمر کارش بود خدمت
شرافت تاج او، پوشیده عزّت
دو چشمش سیر از اموال دنیا
چنین فردی مگر بینی به رویا
کنون آن یار محرومان سفر کرد
به سوی خالق خود او نظر کرد
به حق آقا تویی آقائیت نام
نگشتی در جهان یک لحظه در دام
تو را شد سینه قدر یک جهانی
کنون گشتی تو ای جان آسمانی
همیشه یاد آقائی بجان است
فراموشی کجا بر مهربان است
یادش جاودانه
سید حسین معصومی
ارسالی اعضای کانال
دامنت کوتاه اگر آمد، پشیمانی چرا؟
خنده از روی ِ تظاهر، اخم ِ پنهانی چرا؟
چشمهایت معرکه، چاقوی ِ ابرویت بلا
دخل ِ من آورده ای دیگر رجزخانی چرا؟
لرزه ات کم بود تا در خود فرو ریزم شبی
این همه پس لرزه های ِ بعد ویرانی چرا؟
ماه ِ کُردی! کشته ات در بیستون جا مانده است
دیگر این رقص ِ سنندج تا مریوانی چرا؟
نه سوالی نه جوابی، خودسر و بی پرس و جو
می بری با خنده از من دل به آسانی چرا؟
باغت آبادان! به محصولات ِ میهن قانعم
این تکان ِ شاخه های ِ سیب ِ لبنانی چرا؟
من خمار ِ خمره ای از بوسه ام بانو شراب!
با لبان ِ چون تویی، انگور ِ شاهانی چرا؟
دوست داری غرق در دریای ِ زیبایی شوم؟
بادبان ِ روسری بر موی ِ توفانی چرا؟
نه اذان، ناقوس میخواهم، کلیسایت کجاست؟
تا تو هستی مریمم، دین ِ مسلمانی چرا؟
گفته بودی سعدی ِ شعر ِ معاصر می شوم
بردی ام از یاد و شعرم را نمیخانی چرا؟
shomall
*رندانه*
شنیدم نکتهای در جمع رندان
بده چیزی و جایش چیز بستان
اگر با «کدخداها» واببندیم
بگردد جیب ملت سود باران
به قدری میرسد ارز از چپ و راست
حسابش سخت میگردد به تومان!
بده هم موشکی هم هستهای را
شود از غصهها آزاد، ایران
جز این راهی نداریم ای عزیزان
برای اینکه گیرد وضع سامان
رسد گر دست ما بر دامنِ او
پرد رنگِ رخ از جنگ و ز بحران
بکن آویزهی گوش این مثل را
که فرموده بزرگی از بزرگان:
«ترحم بر پلنگ تیز دندان
گشایش میدهد بر گوسفندان»!!
فرشته پناهی
وطنزبهترین شعرهای طنز