وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

*بغض‌های اربعینی*

*بغض‌های اربعینی*

در بیابان خیالم، گریه موکب می‌زند

دارد این دل در غم دوری تو جان می‌کند

خوب می‌دانی دلم بسته به تار موی توست

بسته از بخت سیاهم، هر مسیری سوی توست!

چشم خیس و عقده‌ای که مانده سالی در گلو

کوله و شوق سفر، بغضی که جا مانده در او

اربعین آمد ولی دور از تو از خود رانده‌ایم

پشت مرز دیدنت از کاروان جا مانده‌ایم

بی نصیب از خیمه گاه و قُبّه و تَل و حرم

حسرت حال‌وهوای مشک و میدان و عَلم

شکوه آوردیم از خود از زمانه از بلا

شکوه‌ها داریم ارباب از فراق کربلا

باورش سخت است دوری! جان من اعجاز کن!

سینه‌ها تنگ است؛ راه وصلمان را باز کن!

گاه مستیم از خیالت، گاه حیران و خمار

این خماری گر چه خود مستی‌ست، بر ما مِی ببار

کاش دست لطف حق می‌کردمان همسایه‌ات

یا که پا می‌داد یک بار دگر مشایه‌ات

نذر راهت کرده بودم قلب و پا و دست و سر

چشم‌های منتظر گشتند از دوریت، تر

ای امام سر جدا، سر در مسیرت می‌نهیم

کاش می‌شد در مسیر اربعینت جان دهیم

تا به جای آسمان‌ها، رو به خود بردیم دست

بی‌دعایی پای ما را در مسیر عشق بست

حَوِّل احوالِ دلِ ما، رو به اضمحلال رفت

احسنُ الاحوالِ دیده، از نظر امسال رفت

یاد باد آن خاطرات اربعین پارسال

خاطراتی مثل رویا سر‌به‌سر مثل خیال

در کلاس اربعینت کاش حاضر می‌شدیم

کاش با پای پیاده باز زائر می‌شدیم

چشم خود می‌بندم و آقا هوایی می‌شوم

پای دل لنگ است اما باز راهی می‌شوم

بی سر و پا سر به صحرا می‌گذارم ناگزیر

کاش می‌شد می‌شدم در خیل زوارت اسیر

طعم چای روضه‌ها را باز هم حس می‌کنم

یادی از عطر گل زیبای نرگس می‌کنم

می‌روم پشت‌سرهم این عمود و آن عمود

تو چو دریایی و من در شوق وصلت همچو رود

در سراشیب خیالم پای دل تاول زده

از میان چشم تر، سمت حرم مدخل زده

می‌رسد رویای من کم‌کم به آغوش حرم

با تو نجوا می‌کند آرام چشمان ترم

می‌کنم چای عراقی را دوباره امتحان

با «هلابیکم» شود شیرین‌ترین چای جهان

گرچه دورم از تو، اما با تو نجوا می‌کنم

موکبی در خانه با یاد تو برپا می‌کنم

نام تو روی لبم، دست ادب بر سینه‌ام

آه، آقا! من همانم، سائل دیرینه‌ام

سال‌ها درس ولا در اربعین دادی ولی

درس امسالم شده ماندن به فرمان ولی

بداهه سرایان:

ناهید رفیعی، فریبا رئیسی

فهیمه انوری، فرشته پناهی

طاهره ابراهیم نژاد

سید محمد صفایی، مهدی پیرهادی

مهدی امام‌رضایی، محمود حسنی مقدس

حامد سنگوئی، یاسر پناهی فکور

زهرا آراسته‌نیا، صامره حبیبی

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

صبح است، صبح جمعه نگه دار خواب را

صبح است، صبح جمعه نگه دار خواب را

بر صورتت بپاش دو تا سطل آب را

هوش از سرت پرید پس از دیدن افق!

برجام دیده‌ای نکند آفتاب را؟

بی‌تابی آنچنان تو برای مذاکره

«چون کودکان خفته به گهواره، تاب را»

جریان فکری تو کماکان مصمم است

تا واقعی نشان بدهد هر سراب را

با سرعتی عجیب به فکر گشایشی

زخمم دهان گشوده، رها کن شتاب را

هر پرسشی که داشتم از یاد برده‌ام

تا هست خنده‌ات چه نیازی جواب را؟

*از قیصر امین پور با کمی تغییر

سارا رمضانی

وطنز بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

(( کرونا چیست؟! ))

(( کرونا چیست؟! ))

شبی پرسیدم از یک پیر دانا

کرونا چیست ای استاد بینا؟

چه باشد اینکه از ما برده آرام؟

به ناگه گشته او سلطان آلام

به پاسخ اینچنین گفت آن دل آگاه

همان آگه به هر بیراهه و راه

کرونا گر چه شایع گشته از چین

در ایران بوده از ایّام پیشین!!

کنون بشنو که گویم با تو آسان

کرونا چیست ای یار مسلمان

کرونا دولت نامهربان است

که در غفلت ز حال مردمان است

کرونا شیخ امّید است و‌ تدبیر

دیانت های آلوده به تزویر

کرونا مجلس عاری ز سود است

که نابودش یقین بهتر ز بود است

کرونا باشد این بانک رباخوار

وکیلان و‌ وزیر عاری از عار

کرونا وعده وقت انتخاب است

کرونا قهر بودن با کتاب است

کرونا فتنه و آدم فروشی است

فریب مردمان با خرقه پوشی است

کرونا اختلاس است ای مسلمان

رباخواری به نام دین و قرآن

کرونا بر زبان حرف دروغ است

کزو مهر دیانت بی فروغ است

کرونا باشد این اندوه و ناله

دمادم جُستن نان در زباله

کرونا احتکار و کم فروشی است

بدی را دیدن و آنگه خموشی است

کرونا خوردن مال یتیم است

اطاعت کردن از دیو رجیم است

کرونا نان و اموال حرام است

که صد ویروس منحوسش غلام است

کرونا این گرانی های سخت است

کز آنها تیره روی هرچه بخت است

کرونا سفره ی خالی بابا است

کرونا خجلت بابا ز سارا است

کرونا اعتیاد نوجوان است

فساد و فقر و فحشای عیان است

کرونا بی سروسامانی ماست

کرونا جان من نادانی ماست

سروده شعر از شاعر عزیزمان محتشم مومنی

#اناج

enagehasani

"بهاریّه" لهجه شیرین مشهدی

"بهاریّه"

لهجه شیرین مشهدی

یرگه اخماتِ واکن که دِرَه باهار میه

گل و بلبل به میون باغ و سبزه زار میه

نِکنه خدا نِکرده تو دلت غم بِمَنه

وختی شادی هموجور از در و از دیفار میه

یره اونجه رِ نیگا کن از همو گوشه ی چُخت

مورچه ها چقد قِشنگ دِره قِطار قطار میه

از تو دِرچه یَگ نیگا بکن هوا بِهاریه

رو درختارِ بیبین شکوفه بیشمار میه

لای شاخ و بلگِشا چغک نشسته بی حساب

از سفیدالای باغ صدای غار و غار میه

وخِز و بُغچه ببند با هم برِم دشت و دِمن

اُو موجوشه از تو کوه قلقل چشمه سار میه

وخه او سِگرمه هاته واکن و یَکم بخند

مهمونای عید دِره پیاده و سوار میه

دیفار:دیوار

چخت: سقف

احمد_نظرپور

#مشاهیر_مشهد

#شاعران_مشهد

دانشنامه مشهد

TarikhMashhad

گفتگ که پول ندارم، پتاله* کار و بارم

گفتگ که پول ندارم، پتاله* کار و بارم

هی توی پنج و شیشم،هی مین شیش و چارم

گفتم امیدوار باش، دیفال مرد بلنده

گفتگ کرایه خانه،از کفنایی* ممانه

موجر مگه خلی کن، ورچنگ او دچارم

گفتم امیدوار باش،دیفال مرد بلنده

گفتگ ننه سکینه، بی پولیمه می بینه

هی ور مگه بده پول، مام ور مگم ندارم

گفتم امیدوارباش، دیفال مرد بلنده

گفتگ جونم به سر رف، ای عمر مو هدر رف

یگ نرمه ی دعاک، بلکم* بگیره کارم

گفتم امیدوار باش ، دیفال مرد بلنده

گفتگ درست گفتی، رفتم آخر سر کار

مولا خودش نظر کرد، دیدک عیالوارم

گفتم امیدوارباش،دیفال مرد بلنده

گفتگ بچه م جوونه، بیکار کوجا ممونه

اویم دوید رد پول، از بس که دید فکارم

گفتم امیدوار باش، دیفال مرد بلنده

گفتگ تقلا تسمه* ، اوضاع مر درس کرد

گفتم بری چی ای ساخ* بدبخت روزگارم

گفتم امیدوارباش، دیفال مرد بلنده

امیدوار رفتم، دلگرم کار رفتم

نام فامیلیم عوض رف، آقای امیدوارم!

گفتم امیدوارباش، دیفال مرد بلنده

یوسف ازغدی

مدایح رضوی و چند شعر دیگر به لهجه مشهدی

به کوشش محمد قهرمان

توضیحات

پتال: خراب، درهم و برهم، آشفته

کفنایی: تهیدست، فقیر

بلکم: بلکه،شاید

تقلا تسمه:کوشش، تقلا، تلاش

ساخ: ساخت،کرد

تاریخ مشهد