ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
*شوهر اول*
رهگذاری سر مزاری دید
که جوانی به گریه مینالید
نالهها از دل پریشان داشت
سینه ریش و چشم گریان داشت
بر سر قبر نالهها میکرد
دائم از غم خداخدا میکرد
مرد غمپرور دل افسرده
گفتگو داشت با همان مُرده
«کای فدای تو، هم دل و هم جان
وی نثار رهت، هم این و هم آن»
رفتن تو به غم اسیرم کرد
از دو روز حیات سیرم کرد
چون تو رفتی شکسته بال شدم
دردمند و مریضحال شدم
تا تو بودی من غمآلوده
از غم و درد بودم آسوده
جسمم از تاب و از توان افتاد
یک جهان آفتم بهجان افتاد
کاشکی ای یگانه سرور من
سایهات کم نمیشد از سر من
رهگذر تا که اشک و آهش دید
پیش رفت و از آن جوان پرسید:
کای جوان! از چهای چنین غمناک؟
پدرت بوده اینکه رفته به خاک؟
گفت: نه... راحت تن من بود
شوهر اول زن من بود
مهدی سهیلی
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir