ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
شعریکاتور
برایم مادر و بابایی، امسال
خریدهاند یک گوشی باحال
از این کادوی خیلی آس، گشتم
بسی خرکیف و بیاندازه خوشحال
به من گفتند: «ای فرزند دلبند!
نرو در هر گروه و پیج و کانال»
همین! رفتند و تا گردن نمودند
سر خود را در آن گوشی حمال
پدر از روی این مبل کنارم
برایم کرده قلب و بوس، ارسال
سریعا سند کردهاست مامان
برایم عکس کتف جوجه و بال
پدر جان گفت: «خانم!میوه داریم؟»
مامی ارسال کرده عکس یخچال
عمو جان هم که عید اینجا نیامد
فرستاده مجازا، کارت پستال
خدایی عمهام را دوست دارم
که پستش هم به بار آورده جنجال
نوشته: «ای برادر! حیف گشتی»
همان شب مادرم زد باز تبخال
میان این شلوغیها، منِ طفل
شدم توی فجازی، بیشفعال
اینستا نصب کردم، با فتوشاپ
روی صورت نشاندم یال و کوپال
شدم زیبا و جذاب و نمودم
هزاران داف را در لحظه، دنبال
خدا! پاینده بادا این اینستا
که با آن حال کردم، گرچه در هال
فهیمه انوری
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir