ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
تا به منزل میرسم در پشت در غُر میزنم
ابتدا از سوزش و درد کمر غر میزنم
در کنار سفره اغلب میخورم تا خرخره
بعد از آن از سوزش اثنیعشر غر میزنم
چون کنیز حاج باقر من نبودم غرغرو
زیر بار زندگی ماندم اگر غر میزنم
مادرِ همسر مرتب پیش من وِر میزند
من هم از ترس عیالم مختصر غر میزنم
معترض هستم به این اوضاع بیسامان ولی
چون ندارد اعتراضاتم اثر غر میزنم
اینکه در خاکی گهر باریم و زیر خط فقر
اینکه عمرم میشود اینجا هدر غر میزنم
هم به شیب تند و تیز شیخ دارم اعتراض
هم به بالا رفتن شیر و شکر غر میزنم
الغرض کارم شده از صبح تا شب غر زدن
آی ای مردم چرا من اینقدَر غر میزنم؟!
عبدالرحمن قنبری
وطنز بهترین شعرهای طنز
https://t.me/joinchat/AAAAAEROn3SJtl3g7meniA