وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

از غصه و اندوه من ای کاش بمیرم

از غصه و اندوه من ای کاش بمیرم

حتی شده با ساز و نی ناش ناش بمیرم

در کوچه بریزند دل و روده ی من را

با چاقوی زنجانیِ اوباش بمیرم

یا اینکه روَم ارتش عثمانی و بعداً

با ضربه ی شمشیر قزلباش بمیرم

رگبار ببندندم و در مرز به جرمِ

قاچاق دو تُن شیره‌ی خشخاش بمیرم

با سرعت بالای صد و بارِ چهل تُن

از روی سرم رد شود اِف هاش؛ بمیرم

وارد بشود دایناسور از پارکِ ژوراسیک

با خورد شدن زیرِ دو تا پاش بمیرم

تبعید شوم چون خودِ دوران رضاخان

در غربت بی همنفسِ خاش بمیرم

آخر چه کنم؟ راضی ام اینکه سرِ سفره

در راه گلویم بپرد ماش! بمیرم

با شیر؛ نشد ببر؛ نشد گرگ؛ نشد سگ

از نیشِ درازی ست که سمپاش! بمیرم

اما به خدا باعث ننگ است که آخر

با حمله ی ویروسیِ خفاش بمیرم

احد ارسالی

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.