وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

حضرت_زهرا مرثیه_حضرت_زهرا

حضرت_زهرا مرثیه_حضرت_زهرا

صدای ناله می آید، چرا حیدر پریشان است؟

چرا این در شکسته فاطمه بی تاب و حیران است؟

صدا زد فضه را در بین دیوار و در خانه

خُذینی فضه جان، محسن گشوده بال و بی جان است

حسن با گریه در آغوش مادر روضه می خواند:

بمیرم... جای سیلی زیر چشمانت نمایان است...

به ضرب تازیانه می زدن اُمِّ اَبیها را

صدای گریه ی حیدر چه بی اندازه سوزان است

بدور از چشم حیدر می کشد دستی به پهلویش

ندا آمد که پیغمبر میان عرش گریان است

علی را با جسارت می برند و خوب می دانند

اگر فرمان پیغمبر نبود او مرد میدان است

به باغستان حیدر تک گل ریحانه پرپر شد

از آن پس هرشب این باغبان شام غریبان است

شاعر:سیدعلی_حسینی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.