ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
شبو_نازی_منو_تب #بخش۱۲
نازی:
بیباکی یا بزدل؟ میترسی از فردا؟
روز نو، روزی نو؟ راه نو، گیوهی نو؟ میترسی؟
من:
میدونم
باز داری جوش میزنی که زبونت لاللال، یه وقت ارسطوم نباشه!
نازی:
واه واه واه
افادهها طبقطبق، سگا به دورش وقو وق،
خودشو با کی داره طاق میزنه!
من:
خودمو با کی دارم طاق میزنم؟
ارسطو آدم بود
دندون داشت
تو خونش آهن بود
مثل یه سنگ که آهن داره
هروقت که خواب کم داشت،
چشاش قرمز میشد
فلسفه یعنی رنج
افتخاره که بگی: رنجورم؟
نازی:
رنج یعنی خورشید
اگه خیلی دلخوری از اغراق، رنج یعنی فانوس
رنج یعنی امکان
رنج یعنی خانه
یعنی شربت و قرص و دوا
یعنی یخچال
رنج یعنی ماشین
سنگ چخماق بهتره یا کبریت؟
پیهسوز روشنتره یا چلچراغ؟
تلفن راحتتره یا فریاد؟
وقتی فهمیدم زمین،
توی تسبیح کرات، یه دونه است
جنسش هم از خاکه
سنگش هم جورواجوره
ماهی و علف داره
بهار و پاییز داره
خیالم راحت شد!
دیگه وقت زایمان نمیترسم از آل
چون به بازوی چپم سرم خون میزنن
نمیترسم از غول
نمیترسم از سل
چونکه در کودکی واکسینه شدم
خوشبختم
خیلی هم خوشبختم!
من:
کار کردن یه چیزه و خوشبختی یه چیز دیگهس...
حسین_پناهی
من_و_نازی
ستارهها
سلام_خداحافظ
حسین پناهی:
hoseinpanah