وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

دروازه_کوفه حضرت_زینب

دروازه_کوفه حضرت_زینب

بسته از عشق،دو دستم به اسارت چکنم

چادر و مقنعه ام رفت به غارت چکنم

یاد داری که به من نیمه شبی مادر گفت

گر بیفتد سرِ بازار گذارت چکنم

حال افتاده گذارم سرِ بازار حسین

تو بگو بعد تو با دار وندارت چکنم

ای هلالم،بدنت بود پر از زخم هلال

وای با نعل فتاده سر و کارت چکنم

بدتر از سنگ به ما،نان صدقه می دادند

شد به ناموس تو در کوفه جسارت چکنم

بس که کوچک بوَد انگار که یک نی خالی است

سرِ شش ماهه به نی هست کنارت چکنم

یا به این طفل سه ساله سخنی گوی حسین

یا بگو باغم این دختر زارت چکنم

شاعر:محمود_اسدی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.