وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

امام_علی مدح_امام_علی

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

صدای به هم خوردن بال و پر بود

گمانم که جبریل آن دور و بر بود

نگاهش به در بود مهمان بیاید

صدای در آمد ، علی پشت در بود

علی بود امّا نه مثل همیشه

که رخسارش از شبنم شرم تر بود

گُل افتاد بر گونه ی حیدر امّا

مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!

علی خواست لب وا کند،لب فروبست

نگفت و محمّد خودش با خبر بود

فداها ابوها ، نگاهش به زهراست

به نوری که در خانه اش جلوه گر بود

به زهرا که قالو بلی خواند و خندید

به زهرا که شاد از قضا و قدر بود

علی رفت و مهریّه می خواست زهرا

علی مردِ میدان جنگ و خطر بود

زره داشت ، شمشیر و اسب و دگر هیچ

که داراییِ او همین مختصر بود

زره شد جهیزیّه ی عشق اما

از آن روز زهرا برایش سپر بود

شاعر:

محسن_ناصحی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.