وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

من ذکر بسم الله الرحمن الرحیمم

تصویر اسماءِ خداوند کریمم

من قل هو الله احد را رازدارم

یعنی علیِ عالی ام، ذکر قدیمم

من ذکر الله الصمد را عینِ معنام

عینِ خداوندِ علیمم، من علیمم

از کعبه راز لم یلد باید بپرسید

لم یولَدَش، خود پاسخی از آن حریمم

کفواً اَحد را فاطمه معنا نموده:

خَلقاً و خُلقاً چون علی خَلقِ عظیمم

همتای کوثر، کفوِ زهرای بتولم

أبتر سزاوار است بر خصمِ عقیمم

کِی زادگاه دیگران در کعبه باشد؟

من صاحب بیتُ اللَّهَم، رُکنم، حَطیمم

من کعبه ام، من قبله ام، من عینِ ذاتم

میزانِ دین،یعنی شریعت را حریمم

من در رکوعِ خویش، مُحییِ زکاتم

مجریِ احکام خداوند حکیمم

آن حاکمِ شرعم که در وقت قضاوت

حتی برای دشمنان خود حلیمم

خود پادشاه عالمم، اما به زُهدم

این بس، که فرش کُلبه اَم، تنها گِلیمم

حتی برادرهای خود را منع کردم

زانچه به بیت المال باشد زرّ و سیمم

جانِ پیمبر هستم و نفسِ رسالت

سلطان عالم هستم و عبدالکریمم

من، آسمانِ بی ستون را آفریدم

من حاکم و جبریل در جنّت ندیمم

من سفره دار خلقت و کون و مکانم

رزق سماوات و زمین، بارِ عَمیمم

کوه و در و دشت و دَمن یک گوشه چشمم

بر بادها فرش سلیمان، یک نسیمم

موسی عصا انداخت، کردم اِژدهایش

در طور سینا،یارِ موسای کلیمم

عیسی نفَس زد، مُرده را من زنده کردم

عالم شود إحیاء از عطرِ شمیمم

آتش به ابراهیم اگر بَرد و سلام است

نامِ مرا آورد، من قلب سلیمم

راه زمین، راه سما، راه کُراتم

تنها در عالم من صراط المستقیمم

بر لشگر پیغمبران، مولا منم من

بر احمد مختار چون سیبِ دونیمم

من اولین مؤمن به اسلامِ رسولم

خود در تمام کارها با او سهیمم

با نَصِّ پیغمبر امیرالمومنینم

تنها منم دارای این اسم عظیمم

من جانشینِ حضرت ختمی مآبم

داده ولایم را خداوند علیمم

اولاد معصومم، امامانِ مبینند

آری امامانِ مبین را هم زعیمم

حتی ولایت بر همه کفّار دارم

پس منکرانم را بخوان خصمِ لئیمم

کی میتوان شاعر کِشد پَر در حریمم

دستانِ من بنوشت ابیاتِ فخیمم

حق«لافتی الا علی» در شأنِ من گفت

در جبهه وحشت میکند دشمن ز بیمم

من پهلوان خیبر و بدر و حنینم

من قالعِ هر یل یلِ بازو ضخیمم

با جاهلیَّیت در ستیزم تا به آخر

من دشمنِ دیرینِ شیطان رجیمم

چشمان اهل فتنه را من کور کردم

آرامشِ مَردم در اوضاعِ وخیمم

ابطالِ باطل میکنم، احقاقِ حق نیز

فاروقم و در این سِمَت دُرِّ یتیمم

هر منحرف را از رهِ خود بازدارم

تحریفِ دین را بر نمیتابم، قَویمم

هر روز با کفر و نفاق و شرک در جنگ

هر شام، سفره دارِ أطفال یتیمم

دست خدا، چشم خدا، گوش خدایم

هر صحبتی باشد به هر جمعی، فهیمم

من دستِ مهدی میشوم روز عدالت

من قاسمِ کیفر ز جنّت تا جحیمم

عقبای من زهراست، دنیایم که پاشید

با فاطمه، صحرای محشر من قسیمم

در پیش من بازوی زهرا را شکستند

بستند پیشِ او دو بازوی حَجیمم

سیلی زنَم، آنکس که ناموسِ مرا زد؛

من ظلم دیدم وَز غم زهرا ظَلیمم

من از مدینه تا نجف در انتظارم

تا صبحِ روز انتقام آنجا مقیمم

از کوفه تا شام است، هر روزم عزادار

شبهای جمعه کربلا خوانِ نعیمم

عالم بگِرید بر حسینِ من که گوید:

پُر غصه تر از قصۀ کهف و رقیمم

رأسِ بریده دیده کس، قرآن بخواند؟

من ناطقِ قرآن و مقتولِ خصیمم

گودال بود و پیکرم زیر سُم اسب

من بودم و حالِ مناجات صمیمم

تنها کلامم: یا غیاث المستغیثین!

این جانِ بی جان است، احسانِ قدیمم

شاعر:

محمود_ژولیده

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.