وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

عذاب و محنت ِ دنیا؛ چه یک‌ریز و درهم بود

عذاب و  محنت ِ  دنیا؛  چه یک‌ریز  و درهم بود

برای ِ  تو   نمی‌دانم  -  برای ِ  من  که  مُبهم بود

چه زود؛ موی ِ  سر ِ آدم - شُده  رنگ ِ سپید ِ گچ

ز ِ بس؛ داغ‌و غم‌و غُصّه - همش همزاد ِ آدم بود

نه زجر می‌دادمان با رنج، به‌یک‌باره جان‌می‌بُرد

غم و  اندوه ِ  این دنیا؛ چه پیوسته -  نم‌نم بود

اگر دنیا؛  پُر از  انسانیت  -  مردانگی  بوده‌‌است

به تعداد ِ  جوانمردان؛  همیشه  نارفیق  هم بود

همیشه حاکمان؛ با عیش‌و نوش‌و بزم سر کردند

بساط ِ  ماتم  و   اندوه ِ  ما؛  دائم  -  فراهم بود

دوای ِ درد ِ داراها ست؛ آش و مرغ و سوپ ِ جو

دوای ِ درد ِ  تنگ‌دستان؛ بُخور و  آب ِ شلغم بود !

شُده "تزویر" و "زر"؛ درمانِ دردِ "زور" گوی ِ دون

و اشک ِ مادران؛ بر  داغ ِ ما -  مانند ِ  مرهم بود !!

به روی ِ  این زمین؛ از ابتدا  خون ِ برادر  ریخت

فراوان - بر سر ِ این خاک؛ برادر کُش، هنوزم بود !

نافِ این‌زمین امروز؛ با کُشتار و غارت شُد بُریده

برایِ محو ِ خلقِ خویش؛ خدا گوئی - مصمّم بود !

چه دنیائی؟ پُر از وحشت - پُر از جنگ‌و قساوت !

دختر ِ معصوم؛ با بمب ِ عروسک‌سان - همدم بود !!

چه‌خوب آدم‌نماهایِ زمین‌را می‌شناخت، فرمود:

همه‌دنیا بسانِ کربلا - هر روز ِ ما؛ مثلِ محرّم بود

زمین جایِ قشنگی نیست - دلیلی بهتر از این‌که:

فلاکت‌می‌رسید، دروازه‌یِ خوشبختی محکم بود !؟

چه دنیائی؟ پُراز گورِ جوان گردید، قبرستانی‌اش !

چه بسیار؛ بر سر ِ نسلِ من و تو - خاک ِ عالم بود !

خداوندا؛ تأمل کُن، دگر صبر و تحمّل رفته از کف

بلا گردد؛ فزون  هر روز - مگر؛ درد و بلا، کم بود؟؟

چه فرقی می‌کند؛ جهنّم با بهشتت، خالقِ هستی !؟

نمی‌بینی؟  مگر  -  دنیای ِ  ما؛  غیر از  جهنّم بود !؟

حسن_جهانچی

۲۳ فروردین‌ماه - ۱۳۹۸

HasanJahanchi

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.