وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

جنگل‌ و کوه‌و درختان را؛ به‌یغما بُرده‌اند

جنگل‌ و کوه‌و درختان را؛ به‌یغما بُرده‌اند

چه بلائی؛  بر  سر ِ  ایران ِ ما  آورده‌اند

در عجب هستم؛ نمی‌ماند به‌رویِ دل‌شان

بس‌که کوه‌وجنگل این‌آدم‌نماها خورده‌اند

کوه را کندند و در قلبش؛ که ‌اُفتاد شکاف

سیل ِ طغیان‌گر؛  که راهش - گشت صاف

از مسیر ِ رودخانه؛ چون - نموده انحراف

از خرابی‌های آن؛ پیر و جوان، افسرده‌اند

سبزه‌ها  خُشکید و  دزد؛ سکّه‌ها برداشت

سُفره‌ی ِ هفت‌سینِ ما؛ "سین" کم نداشت

سیل؛ "سین" دارد - خدا - امّا داغ کاشت

داغ ِ سنگینی  که ملّت؛  کاملاً  پژمرده‌اند

حداقّل - گو به ‌باران؛ تا نبارد، روز و شب

مانده‌ام؛ از کار ِتان - پروردگارا  در عجب

این‌چُنین؛ بر مردم ِ ایران - نمودید غضب

باز خلق؛ دل را، به الطاف ِ شما سپرده‌اند

مردم ِ  درمانده را -  بنگر؛  مُقلب َ القلوب

در عذاب‌ند؛ از شمالِ میهنم، تا به جنوب

مردمی؛ محجوب و  هم - نجیب و خوب

دل‌شکسته - داغ دارند و،  همی آزرده‌اند

جای ِ  تبریک -  شاد باش و  تهنیت ایران

عید ِ این مردم؛ عزا شُد - #تسلیت_ایران

از دست ِ مسئول ِ  بدون ِ  خاصیت ایران

درد ِ مردم را  نمی‌بینند؟  گوئی  مُرده‌اند !

عاقبت؛  بُغض ِ گلویم - مرا خواهد کُشت

زخم‌های ِ وطنِ من؛ دوتا کرده‌ست پُشت

درد را؛  حسّ می‌کنم - تا بر  سر ِ انگُشت

در وجودم؛ درد و غم‌هایم، بس‌فشُرده‌اند

حسن_جهانچی

۵ فروردین‌ماه - ۱۳۹۸

HasanJahanchi

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.