وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است

هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است

دقت  بکنی  نور  خدا   داخل  خانه  است

در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟

اول  تو  ببین  قلب  کسی  را  نشکستی؟

اینگونه   چرا   در   پی  اثبات   خداییم؟

همسایه ی ما  گشنه  و ما سیر  بخوابیم

در خلقت  ما راز  و معمای  خدا  چیست؟

انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟

برخیز و کمی  کعبه ی  آمال  خودت  باش

چنگی  به  نقابت  بزن  و مال خودت باش

تصویر خدا پشت همین کهنه  نقاب  است

تصویرخداواضح وچشمان توخواب است

شاید که بتی در وسط  ذهن من و توست

باید  بت  خود ، با  نم  باران  خدا  شست

گویی که خدا در  بدن  و در  تنمان  هست

نزدیکترازخون و رگ گردنمان هست...

من به مردی وفا نمودم و او

من به مردی وفا نمودم و او

پشت پا زد به عشق و امیدم

هر چه دادم به او حلالش باد

غیر از آن دل که مفت بخشیدم

دل من کودکی سبکسر بود

خود ندانم چگونه رامش کرد

او که می گفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم بجامش کرد

اگر از شهد آتشین لب من

جرعه ای نوش کرد و شد سرمست

حسرتم نیست زآنکه این لب را

بوسه های نداده بسیار است

باز هم در نگاه خاموشم

قصه های نگفته ای دارم

باز هم چون به تن کنم جامه

فتنه های نهفته ای دارم...

او که از من برید و ترکم کرد

پس چرا پس نداد آن دل را

وای بر من که مفت بخشیدم

دل آشفته حال غافل را

فروغ_فرخزاد

اسیر

foroghfarokhzad

 

غربت امام مهدی (عج)

غربت امام مهدی (عج)

به نام رب مهدی لب گشایم

سرود غیبتش را می سرایم

سخن از غربت مهدی زهراست

سخن از بی وفایی من و ماست

غم مهدی غمی جانکاه باشد

از آن کمتر کسی آگاه باشد

کجا یوسف ، چنین زندان کشیده؟

کجا یعقوب ، این هجران کشیده ؟

هزار و یکصد و هفتاد سال است

که می داند که، مولا در چه حال است؟

فدای غربتش ، یاور ندارد

به این غربت کسی باور ندارد

به غیبت سوز و اشک و آه دارد

چو جد خویش سر در چاه دارد

تو گویی خار در چشمش نشسته

دلش از غفلت شیعه شکسته

قسم بر صورت زهرا که نیلی ست

به رخساری که آزرده ز سیلی ست

در این غم اشک آل الله جاریست

حدیث قرن ها چشم انتظاریست

به مهدی عرصه عالم چو تنگ است

چنین غفلت برای شیعه ننگ است

همه کردیم مهدی را فراموش

رسد هل من معین همواره بر گوش

به سینه سوز هجرانش نداریم

خبر از اشک چشمانش نداریم

ولی اندوه او بر ما گران است

دعا گوی تمام شیعیان است

بیا هجرت کنیم اینک به سویش

رویم العفو گویان رو به سویش

ز رنج غربتش یادی نمائیم

امام خویش را یاری نمائیم

بیا زهرای اطهر شاد سازیم

ز زندان یوسفش آزاد سازیم

الّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪالفَرَج

نسیم وحی

nasimevahy

اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرج

الا یا ایها الیاغی یو آر اِند خل و چل‌ها

الا یا ایها الیاغی یو آر اِند خل و چل‌ها

که امضای گوگولی‌ات زده طعنه به باطل‌ها

چنان رفتی تو با فیگور سمت دفتر و خودکار

که گویی رفته ای سمت تردمیل ها و دمبل‌ها

برای هر که تو «جانی»، برای ما بادمجانی

تو در چشم همه ریزی، مگر ترسو و بزدل‌ها

اتاق فکر برخیها، طعامش مغز خر بوده

که مثل خر -بلانسبت- فروماندند در گل‌ها

مگر «شرق» از تو می گیرد روتیتر و زیر تیترش را

که اخبارش شده پر از حواشی اراذل‌ها؟

بگو، از حق که پنهان نیست، از ملت چرا پنهان؟

مدال و سکه‌ی برجام کو؟ کو آن تراول‌ها؟

به لطف شرق یک مدت، همه ملت سرکارند

حسابی رفته بالا اینچنین آمار شاغل‌ها

زهرا صفری

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

هرکه شد خام به ‌صد شعبده خوابش کردند

هرکه شد خام به ‌صد شعبده خوابش کردند

هر‌که در ‌خواب نشد ، خانه خرابش کردند

پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما

وصفی از طعم دل‌انگیز کبابش کردند

گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت

دوزخـی پر ز بـلایـا و عذابش کردند

بازی اهل سیاست که فریبَ‌ست و ریا

خدمت ِ خلق ستمدیده خطابش کردند

اول کار بسی وعدۀ شیرین دادند

آخرش تلخ شد و نقشه بر‌ آبش کردند

آنچه گفتند شود سرکۀ نیکـو و حلال

در نهاخانۀ تـزویـر شـرابـش کردند

ز کـه نالیم که شد غفلت و نادانی ما

آنچه سرمایۀ ایجاد ِ سرابش کردند

لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم

گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند ...

فــرخـــی_یـــزدی