وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

غروب عاشورا

غروب عاشورا

مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید

راوی داستان به غروب منا رسید

پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت

او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید

افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب

باد مخالف آمد و ابر بلا رسید

بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد

وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید

از تل زینبیه سرازیر شد زنی

آری رسید خواهرش اما کجا رسید

جایی که حنجری شده درگیر خنجری

جایی که جان او به لب تیغ ها رسید

جشن است! دور هلهله‌ ها هم گذشت و حال

هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید

برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت

ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید

(میلادحسنی )

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.