وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

گودال

گودال

ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر

زینب بیا ، این شمر با پا رفته منبر را ببر

چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن

از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر

این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست

دامن کشان، دامن بیاور با خودت سر را ببر

ناله بزن ، فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است

این شمر از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر

ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن

پیراهنش را بر زمین بگذار ، معجر را ببر

انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست

جایش النگوی من و این چند دختر را ببر

من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام

از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر

علی اکبر لطیفیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.