وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

السلام علیک یا حسن بن علی

السلام علیک یا حسن بن علی

نام تو که بردم دهنم غرق عسل شد

اول قلمم راهی میدان جمل شد

شمشیر تو برنده تر از دست اجل شد

کار علی اینبار به تدبیر تو حل شد

از هر طرفِ لشکر اگر تیر ببارد

اینبار علم تکیه به دستان تو دارد

سرمشقِ علمدار شدن را تو نوشتی

بر سینه ی ما نام حسن را تو نوشتی

سرسبزی گل های چمن را تو نوشتی

هم نافه ی آهوی ختن را تو نوشتی

تو زینت دامان رسول دو سرایی

تو راهبر و راهرو و راهنمایی

خوب است فدایی تو باشیم همیشه

مشغول گدایی تو باشیم همیشه

سرمست و هوایی تو باشیم همیشه

معبود خدایی تو باشیم همیشه

ما لقمه ی نان از سر این سفره گرفتیم

روزی خود از مادر این سفره گرفتیم

تو سید و سالار جوانان بهشتی

تو قسمتی از لولو و مرجان بهشتی

داوود تویی، قاری قرآن بهشتی

یوسف تویی و رونق کنعان بهشتی

والله که من جز تو کس و کار ندارم

هیهات قدم بی تو به جنت بگذارم

توحید تو در آیه ی تطهیر نیامد

شرح کرمت در دل تعبیر نیامد

ایمان تو در دفتر تفسیر نیامد

گشتیم ولی مثل تویی گیر نیامد

ای لرزه به اندام تو از خوف خداوند

باید همه جا بر سر تو نور ببارند

ماییم گدایی که سر راه تو هستیم

پشت در میخانه ی تو کاسه به دستیم

این بار سر سفره ی سادات نشستیم

از سبزی عمّامه ی زیبای تو مستیم

تا نور به اقطار سماوات بپاشیم

ای کاش غبار روی نعلین تو باشیم

سرّی که در آن نور نهان بود تو بودی

نرگس به شقایق نگران بود، تو بودی

زهرا نَفَس و آنچه که جان بود تو بودی

تا صورت پیوند جهان بود تو بودی

ما غیر شما علّت ایجاد نداریم

محکم تر از این نیست دلیلی که بیاریم

حبّت به دل خصم علی جا شدنی نیست

والله که مانند تو پیدا شدنی نیست

این بند غلامی ز دلم وا شدنی نیست

تکذیب شود وعده ی زهرا؟ شدنی نیست

تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است

فردای غلامان تو فردوس برین است

وحید محمدی

داغنامه پراید

داغنامه پراید

خر کیف شدیم و شاد و شنگول آن روز که آمدی به کشور

چندی نگذشت از حضورت در جاده و راه و کوی و معبر

گردید برای ما مشخص بد جور شدیم خاک بر سر

دیدیم که نیستی به غیر از یک قوطی چهار چرخ با در

فرمان تو مثل طوق لعنت بوق تو شبیه عرعر خر

کاپوت تو مثل کهنه سینی استارت تو مثل جیغ دختر

صندوق تو مثل گور تاریک کپسول چو مُرده ای است در بَر

مثل حلزون به وقت سرعت، گاه از حلزون اگرچه کمتر

فرم تو شبیه قوطی رب وزن تو شبیه بالش پر

رینگ تو شبیه چرخ گاری رنگ تو شبیه ریق کفتر

از سفتی صندلی چه گویم، چون کیسه ی شن به روی سنگر

جنس تو شبیه قلوه سنگ است نرخ تو به نرخ دُر و گوهر

از دست پراید میگریزیم ،یارب مددی رسان که دیگر

این قاتل نا نجیب سیار حتی نشود نصیب کافر

مهدی پیرهادی

وطنز  پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

پندیات

پندیات

دلا این عالم فانی به یک ارزن نمی ارزد

به دنیا آمدن برزحمت رفتن نمی ارزد

اگر بر تخت شاهی تابه روز حشر بنشینی

به خشت زیر سر اندر لحد خفتن نمی ارزد

مسخر گر شود روزی زمینت مثل اسکندر

به تنهائی قبر و وقت جان کندن نمی ارزد

جوانان همه عالم اگر گردند قربانی

بخون غلطیدن قد علی اکبر نمی ارزد

سواران همه عالم اگر بی دست وپا گردند

به قطع بازوی عباس نام آور نمی ارزد

اگر دریای این عالم همه شهد وشکر گردد

به آن لعل لب خشک علی اصغر نمی ارزد

اگرخلق زمین و آسمان خون از مژه بارند

به آن زنجیر پای عابد مضطر نمی ارزد

اگرحوران جنت بی نقاب آینددردنیا

به شأن حضرت صدیقه اطهر نمی ارزد

اگر خورشید آید سربرهنه از افق بیرون

به عریانی جسم خسرو بی سر نمی ارزد

بنام حضرت عشق

بنام حضرت عشق

همه جا خوان نعمت عشق است

عالمی رحمت عشق است

هر چه در کائنات است می‌بینی

نیک بنگر که حضرت عشق است

خدمت عاشقی اگر یابی

بندگی کن که خدمت عشق است

هر سخاوت که عاشقان دارند

همه از یُمن دولت عشق است

خوش خرابیم و این خرابی ما

اثری از مرمت عشق است

همت ما جز او نمی ‌جوید

این بلندی ز همت عشق است

نعمت‌الله را غنیمت دان

گر تو را ذوق نعمت عشق است

حضرت_شاه_نعمت_الله_ولی