وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

کلیپ شعردوش طنز پاکبانم مرام من پاکی‌ست

کلیپ شعردوش طنز

پاکبانم مرام من پاکی‌ست

باطنم همچو ظاهرم خاکی‌ست

شغل من پر‌خطرترین باشد

ک‌توقع‌تر از من اینجا کیست؟

کم‌توقع‌تر از تو، من هستم

چون‌که خدمت‌گزار دربستم

من مدیرم که شهرداری‌تان

تند چرخیده بر نوک شستم

ای مدیر خدوم، باش آرام!

تند چرخیده‌ای و گشتی گیج

آن‌قدر حق بنده را خوردی

شده‌ای چاق چون شیوخ خلیج!

چاقم از بس که پشت میزم من

وقت آن نیست ذره‌ای بدوم؟

قصد دارم برای یک مدت

بروم چون تو پاکبان بشوم

قصد داری برای یک مدت

در بیاری ز تن کت و شلوار؟!

به تنت می‌کنی لباس مرا

دیده‌ای که خواب تازه‌ای انگار!

گر لباس تو را بپوشم که

از صد و بیست نقطه جر بخورد!

هفت ایکس لارجِ آن اگر باشد

شاید آن‌گه به سایز من بخورد!

چند وقتی‌ست بنده می‌بینم

روی خدمت شدید زوم شدی

بارکلا، آفرین، احسنت

واکسن آمده خدوم شدی

واکسن می‌زنم برای شما

چون‌که من پیش‌مرگتان هستم

هر کجا اسم خدمت آمده است

این شماها و این رگ دستم!

ای به قربان دورِ بازویت

واکسن جاش آن‌قدر بالاست!

باز داداش اشتباه زدی

پیش‌مرگی ببین، رگش این‌جاست!!

قصد من خدمت است، واکسن نیست

توی دلواپس از چه می‌رنجی؟

فقط اعلام کن که تزریقش

عضلانی‌ست یا که آرنجی...؟

محمدرضا درخشان، امین شفیعی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

بداهه‌ی شاعران راه‌راه به مناسبت شهادت مولای متقیان، علی علیه السلام

بداهه‌ی شاعران راه‌راه

به مناسبت شهادت مولای متقیان، علی علیه السلام

ضربتی آمد ز اشقی‌ الاشقیا

هدّمت والله ارکان الهدی

آسمان شد تیره زین داغ بزرگ

عرشیان در ماتم و سوگ و عزا

شد بلند از کوفه تا هفت آسمان

ناله‌ی یا مرتضی یا مرتضی

نوحه شد شعر جوان‌مردان که خون

می‌چکد از فرق آغازین‌ْهجا

خانه بی‌تاب است و مرغان بی‌قرار

گفت مولا فزت رب الکعبه را

بارها جان داده در راه رسول

بدر و خندق، خیبر و اَلْاِبْتِغا

مسلمِ اول، شهید اولین

جان‌ْفدای دین حق از ابتدا

نفْس پیغمبر، درِ علم نبی

فاتح خیبر، امام الاتقیا

کس ندیده در جهان همتای تو

مرد میدانی چنین بی ادعا

نام تو معیار حد بندگی‌ست

حب تو، محبوب درگاه خدا

شاخص عدلی و عبد و باب علم

عابد و بخشنده‌ای و مقتدا

نام پاکت تا همیشه ماندگار

ای پس از سوء القضا حسن القضا

موسم تنهایی‌ات مولا گذشت

شد زمان دیدن خیرالنسا

با جفا و تیغ کینِ کوفیان

رد خونت می‌رود تا کربلا

مسجد و محراب دلتنگ‌اند، باز

سر نما مولای یا مولای را

بداهه سرایان: سارا رمضانی، فریبا رئیسی

محمدعلی کمالی مقدم، مینا گودرزی

حامد سنگوئی، طاهره ابراهیم‌نژاد

حسن اویسی، ایمان قیلاوی‌زاده

زهرا محبی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

با پوزش از ساحت قدسی امام عصر روحی فداه .... #به_قصد_فرج

با پوزش از ساحت قدسی امام عصر روحی فداه ....

#به_قصد_فرج

عاقبت جان به لبِ صبر رساندند علی

پایِ آن قول که دادند، نماندند علی!

واقعاً مردم این شهر نمک نشناس اند!

جایِ جبران به دلت داغ نشاندند علی

اُجرت آن همه چاهی که تو کندی این بود!

قطره ای آب به اصغر نرساندند علی

پسرت را تهِ گودال کشیدند به زور

دخترت را سرِبازار کشاندند علی

تازه با اینکه حسینت سرِ نی قرآن خواند

بهتر از خارجی اش کوفه نخواندند علی

کودکانی که عسل خورده ی دستت بودند

بر تنِ بی کفنش اسب دواندند علی(علیه السلام)

اللهم عجل لولیک الفرج

روحانی: اگر بگوییم دوران دولت یازدهم و دوازدهم دهه‌ی پیروزی و نجات ملی بوده است، اشتباه نگفته‌ایم

روحانی:

 اگر بگوییم دوران دولت یازدهم و دوازدهم دهه‌ی پیروزی و نجات ملی بوده است، اشتباه نگفته‌ایم

بر تیزی تیغ راه رفتن

دنبال نخود سیاه رفتن

در پارک قدم زدن، فقط هم

با نیت یک نگاه رفتن

مشت و چک نوش جان نمودن

با حسرت و اشک و آه رفتن

جای ژلوفن شیاف خوردن

یک عالمه م ... ...راح رفتن

دنبال گره گشایی از خلق

هر دفعه به اشتباه رفتن

با دشمنِ دوست، دوست بودن

با دشمن خویش راه رفتن

با وسوسه‌ی امید و تدبیر

در آب به زیر کاه رفتن

از بارش این همه گشایش

بی‌سر شده، بی کلاه رفتن

حالا که شده‌است کار تدبیر

از چاله درون چاه رفتن

از دست نجات ملی شیخ

باید پی جان‌پناه رفتن

صامره حبیبی

وطنزبهترین شعرهای طنز

این شعر خیلی قشنگه بخونید: دلِ تنگم دوباره سادگی کرد

این شعر خیلی قشنگه بخونید:

دلِ تنگم دوباره سادگی کرد

بـازم یـاد زمــان بچگــی کرد

دلم یاد بیست سال پیش کرده

هـوای بـستـگان خـویـش کرده

همان موقع که دلها شاد بودند

هـمـــه دل زنـــده و آبـــاد بودند

همه کوی و گذر لطف و صفا بود

سـخــن از مهــربـانـی و وفـــا بود

قدیـمــا زندگی رنگـی دگر داشت

زمونه ریتم و آهنگی دگر داشت

یه رنگی بود و لطف و مهربانی

سـرور و جشن بود و شـادمـانی

قدیما هیچکس نامردی نمی کرد

کســی ابـراز دلـســردی نمی کرد

چرا بازار نـامـــردی شلوغه!؟

چرا مهر و وفــاداری دروغه!؟

چرا مهـر و محبت کیمیـا شد

همه دنیا پر از رنگ و ریا شد

چطوری بسته شد درهای رحمت

کجــا رفت آن همه مهــر و محبت

چرا مردم شدند در غم گرفتار

دلـم تنگه از این آشفتـه بازار

بگو رحم و مروتها کجا رفت؟

جوانمردی فتوتها کجا رفت؟

بـرادر بـا بـرادر جنگ داره

پدر از بچه خود ننگ داره

پـدر سالاری از بن ریشه کن شد

پسـر سالاری و خر در چمن شد

جوان تا ظهر زیر رختخوابه

پدر بیچــاره در رنـج و عذابه

قدیما که همش حرف پسر بود

عـصـــای پیــریِ دست پدر بود

کنون برخی پسرها بی بخارند

تعصب مـــردی و غیــرت ندارند

نمى دانـم چـرا دنیــا عوض شد

همه دلها پر از کین و غرض شد

نـهــال آرزوها بی ثمر شد

برادر از برادر بی خبر شد

دگر حـرفـی ز عمو و دایی نیست

چه شد خاله، خبر از زندایی نیست

پســر خاله نمی گیرد سراغت

نمی روید گلی دیگر به باغت

همــه فـامـیـل از هـمـدیـگه دورند

چرا اینگونه سرد و سوت و کورند

بسی لعنت به این رسم زمونه

به این دنیـای بر عکس وارونه

یکی مـاشیـن میـلیــاردی سـواره

یکی دیگر موتور سیکلت هـم نداره

یکی در پول و ثروت غوطه ور شد

یـکـی هـــم از نـداری در بـه در شد

یکی املاک و صدها خانه داره

یکی مـحتـــاج یک پـول اجــاره

یکی درگیر درد بی علاجه

یکی دنـبــال وام ازدواجــه

یکی مـیــمـیــره از درد خـمـــاری

یکی در پارتی و شب زنده داری

یکی بنز ویـکـی مـایلـــر سواره

یکی بر تلگرام و اینستا سواره

ببخشید که این بنده سادگی کرد

دلـــش یـــاد زمــــان بـچـگــی کرد