آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی
با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی
چشم امید مرا تار نکن یا الله
باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی
کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت
اولین لحظه ی دیدار، بگو می بخشی
با بدهکار خودت باز مدارا کن، آه
طلبت را به بدهکار، بگو می بخشی
تا که آب از سر من رد نشده کاری کن
مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی
من خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم
سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشی
دم افطار فقط یاد لب عطشانم
به همان روضه ی افطار، بگو می بخشی
قسمت می دهم اینبار به عباس علی
به دو تا دستعلمدار، بگو می بخشی
روحانی: در 100 روز اول دولت افتخاراتی داشتیم
امیدواریم در 100 روز پایانی دولت هم قدم هایی
را برای خدمت به مردم برداریم
از اول دولت افتخار آوردیم
یک عالمه شغل و کار و بار آوردیم
صد روزِ دگر مانده که خدمت بکنیم
یک لیست پروژه چون قطار آوردیم
برجام که جان من به قربانش، را
جیگول و شکیل و نو نوار آوردیم
تا بلکه ز ملت گرهی وا بکنیم
در حد توان به خود فشار آوردیم
مرغ از سبد مردم اگر خارج شد
جایش کمکی دوغ و خیار آوردیم
قحطی نگذاشتیم تاثیر کند
تدبیر کنان راه فرار آوردیم
هم دستهی بیل و کود از خطهی شرق
هم از سفر قبرس حمار آوردیم
لاک و رژ و سرخاب و سفیداب خفن
در حکم دواست، زهر مار آوردیم
در داخل اگر توان تولید نبود
از خارجه تیم مستشار آوردیم
تا چرخهی اقتصاد پیچش شل شد
با قید سه فوریت آچار آوردیم
هر گاه که مشکلات چون کوه شدند
یک عالمه جاده و شیار آوردیم
در عرصهی بین المللی هم دیدید
یک عالمه عزّ و اعتبار آوردیم؟
در دولت ما نجات ملی رخ داد
چون رونق_ اگرچه در شعار!_ آوردیم
مردم همه درگیر زمستان بودند
دیدیم نمردند، بهار آوردیم!!
فرشته پناهی
وطنز | بهترین شعرهای طنز
ارباب کلیدها چو دیده
ملت سر مرغ صف کشیده
کرده است اشارتی کلیدی
یک چارهی سمّی اسیدی
گفتهاست چه کار اشتباهی
حرکت بکنید سوی ماهی
از آبزیان کنید مصرف
دیگر نکشید سختی صف
ای هر سخن تو شیمیایی
ماییم کجا و تو کجایی؟
بر اسب مراد خود سواری
از مردم خود خبر نداری
چون آدمیان پرت و هالو
تجویز تو ماهی است و میگو؟
زحمت بکش از فروشگاهی
یک بار بپرس نرخ ماهی
آنگاه بفهم این سخنها
آزار دهد چقدر ما را
هضم سخنی به این تباهی
سخت است چو هضم تیغماهی
صوت سگ و عرعر الاغان
بهتر ز کلام درب و داغان
محمد صبوریان
وطنز بهترین شعرهای طنز
از روی نقشه محو خواهی شد به زودی
جان کندنت دیگر ندارد هیچ سودی
افتادهای در منجلابی سخت جانکاه
آنوقت فکر قلهی قدس و صعودی؟!
چون آتش خشم جهان گیرد پرت را
از تو نمیماند نه خاکستر، نه دودی
مثل شتر در خواب بینی پنبهدانه
توی خیالت مالک بین دو رودی!
با یک ترقه گنبد پوشالیات سوخت
آن گنبدی که هی پزش را دادهبودی!
از دست طفلی تا که شد سنگی نثارت،
چسب ایزی لایف خودت را چک نمودی!
آب دهان ما همه چون جمع گردد
چون سیل میراند تو را تا کوه جودی
کودککش غاصب! تو محکوم فنایی
چون مایهی ننگ همه، حتی یهودی!
«الموت لاسرائیل» نزدیک است قطعا
از این کجا خوشتر به گوش آید سرودی...
#بمباران_وطنزی
#روز_قدس
فرشته پناهی
وطنز | بهترین شعرهای طنز
ورود به کربلا
زبان حال امام حسین (ع)
مرحوم تائب تبریزی
بویردور کربلا صحراسی زینب
بو دشتین وار بیوک غوغاسی زینب
بو صحرا وادی درد و بلادی
بو صحرا بیر محل ابتلادی
بو صحرا مدفنیم دور کربلادی
وار اوزگه عزت عظماسی زینب
بویر دشت بلاکوی وفادی
صفالی دلره دارالصفادی
مریض عشق ایچون دارالشفادی
سوزین وار صورت و معناسی زینب
بودشتین جلوۂ جانانی واردی
منایه بو یرین رجحانی واردی
سوسوز یتمیش ایکی قربانی واردی
که وار قربانگه زیباسی زینب
منانین هاردا وار بیله مناسی
منانین هاردا وار بیله صفاسی
منانین هاردا وار یتمیش فداسی
اولا بیله شرف داراسی زینب
وار اوزگه نشئه بو کوی وفاده
هدفلر بیردی یتمیش بیر فداده
باتار قانه غلام و شاهزاده
اساساً یوخدی استثناسی زینب
وفا ...