-
قصیدهی مدحیه
سهشنبه 13 آذر 1397 09:15
قصیدهی مدحیه تقدیم به سالار طنز ایران زمین : ابوالفضل_زرویی_نصرآباد ساقی بده از آن می مشدیت سبویی تا قایمکی تر کنم از باده گلویی زآن می که کند زاویهی دید مرا باز اعطا کندم پنجرهای رو به ویویی کز خانه برون آیم و از خلق ببرّم بالشت و تشک پهن کنم بر سر کویی دیوانه شوم، چاک زنم ژیله و کت را مستانه زنم چنگ به ریشی و...
-
گفت: «با این مسیر آشنایم»
دوشنبه 12 آذر 1397 18:55
گفت: «با این مسیر آشنایم» دست در دست پاییز سرخوشانه پُکی زد به پیپش گفت: «دیگر رهایم...» محو شد در زمستان اندوه آه...سالار بامعرفتهای عالم آه...لبخندهایم سوگسرود تسلیت ابوالفضل_زرویی_نصرآباد ابوالفضل_زرویی bolfozool
-
عاشقِ کبوتر بود !
دوشنبه 12 آذر 1397 18:46
عاشقِ کبوتر بود ! می گفت پرنده ای "وفادار" تر از آن نیست . رهایش که می کنی هرجا برود ، خیالت راحت است که بر می گردد ... فقط دو روز حواسش پرت شد ، فقط دو روز فراموششان کرد ، همه شان رفتند ، همه شان گم شدند ! او دانه می ریخت اما دیر بود ، هیچ کدامشان بر نگشتند ! مشکل اینجاست ؛ ما فراموش کرده ایم که هیچ تعهدی...
-
خستهام، خسته؛ ز ِ دنیای ِ توأم - ایساقی !
دوشنبه 12 آذر 1397 18:45
خستهام، خسته؛ ز ِ دنیای ِ توأم - ایساقی ! خستگی؛ تابو توان بُرده، که گشتم یاغی خستهام، غم پیِهم، داغ ردیفاست ردیف یک روز - نشُد؛ رِسَد ..... نباشد داغی ! نامهی ِ اعمال ِ من؛ از همه رو، هست سیاه روسیاه - میان ِ خلقی شدهام؛ چون زاغی ! ز ِ چه رو؛ مِکنت و مال است - برای ِ حُکما ؟ دیگران را نرسد؛ یک وَجَب هم - از...
-
این شعر تقدیم به تمام متولدین
دوشنبه 12 آذر 1397 14:17
این شعر تقدیم به تمام متولدین دهههای سی، چهل، پنجاه و شصت؛ من پُرم از خاطرات و قصههای کودکی این که روباهی چگونه میفریبد زاغکی! قصّهی افتادنِ دندانِ شیری از هُما لاکپشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی! قصّهی گاو حسن، دارا و سارا و امین روزِ بارانی، کتابِ خیسِ کُبری طِفلکی! تیلهبازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق! بر سرِ...
-
مهدی جان...
شنبه 10 آذر 1397 13:37
مهدی جان... علی به ناله صدا میزند بیا مهدی صفای خانهی مولا چرا نمیآیی؟ حسن هنوز زِ آن کوچه تو را خوانَد غریبِ کوچهی غمها چرا نمیآیی؟ حسین منتظرِ منتقم به گودال است امید زینب کبری چرا نمیآیی؟ تو ریسمان اسارت زِ دست عمه بگیر امیرِ قافلهی جانا چرا نمیآیی؟ به آن یتیم که اشکش زِ ترس بند آمد پناه هر دل تنها چرا...
-
معرفی کتاب
جمعه 9 آذر 1397 22:43
معرفی کتاب در مژده وزارت و تبیین سیاست های اقتصادی و رژیم غذایی با چاشنی زلف یار ردیف و مشت دشمن سخت و با اعانت از شیخ اجل و بدون تشکر از خانواده رجبی «رسید مژده که ایان غم نخواهد ماند» زنم برای همیشه زنم نخواهد ماند وزیر اگرچه که فعلا عزیز و محترم است چهارسال دگر محترم نخواهد ماند اگر به زیر دوچشمت کسی بکوبد مُشت...
-
خواب ومرگ
جمعه 9 آذر 1397 11:30
خواب ومرگ خواب بیدم صلاة ظهر سفره کنار مره اشکفته یهو شله پلا بیلاوارس می نفس هائی وربی جیراشوبوجوار نامو ولاحسته حصیره مرزا می چنگ روبه قبله بمانست می دوتا لنگ هسه می ماره بیدین چی کوداندره هاچین صحرای دشت کربلا می ضعیفه ام هفتا خانه اوطرف همسادیه خبراکودعالم خوسر فوکود نشا سوزن تاوادان هیره بیجیر ئی نفر سربرانه ئی...
-
شعرمهدوی
جمعه 2 آذر 1397 21:17
شعرمهدوی السلام_علیک_یا_حجة_الله گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن گفتم به نام نامیت هر دم بنازم گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم گفتم که دیدار تو باشد آرزویم گفتا که در کوی عمل کن جستجویم گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن گفتا ز تقوا...
-
قرص ماه است و راحت جانم، با نگاهی که رنگ مهتاب است
جمعه 2 آذر 1397 19:55
قرص ماه است و راحت جانم، با نگاهی که رنگ مهتاب است قرص ماه است یا چه میدانم، قرص آرامبخش اعصاب است گرچه هر دو شکستگی دارند، گرچه آشفته و پریشانند زلف او تاب دارد و دل من، در هوایش هنوز بیتاب است یکشب از پیش شاعران رد شد؛ بینشان سخت اختلاف افتاد این یکی گفت: نشئۀ صرف است؛ آن یکی گفت: بادۀ ناب است می خزد عشق توی سینۀ...
-
قسم به صاحب قلم که غیر غم رقم نزد
جمعه 2 آذر 1397 13:49
قسم به صاحب قلم که غیر غم رقم نزد و یا زد و برای من رقم به غیر غم نزد که شاکرم از این خط نوشته بر جبین من خطی که از غم دگر به جز غم تو دم نزد غم تو را چنان عزیز داشت دل که پیش کس دم از شکایتی که نه دم از گلایه هم نزد خوشا شب و خیال ها و خواب های تو چه غم که آتشی به خرمن شبم سپیده دم نزد شبی گذشت با غم تو آن چنان شبی...
-
ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!
پنجشنبه 1 آذر 1397 09:23
ای بی وفای سنگدل قدرناشناس! از من همین که دست کشیدی تو را سپاس با من که آسمان تو بودم روا نبود چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس آیینه ای به دست تو دادم که بنگری خود را در این جهان پر از حیرت و هراس پنداشتی مجسمه ی سنگ و یخ یکی ست؟ کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت! روزی به امر کردن و روزی...
-
ارزشمون به طول و عرض میزه
چهارشنبه 30 آبان 1397 14:53
ارزشمون به طول و عرض میزه چقدر میز و صندلی عزیزه تموم فکر و ذکرمون همینه که هیشکی پشت میزمون نشینه اونا که مرد و زن دعاگوشون بود میز ریاست سر زانوشون بود بیا بشین که میز اگه وفا داشت وفا به صاحبای قبل ما داشت قدیم که نرخها به طالبش بود ارزش صندلی به صاحبش بود فقیه اگه بالای منبر میشست جوون سه چار پله پایینتر میشست...
-
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
چهارشنبه 30 آبان 1397 11:07
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست تنها دل منست گرفتار در غمان یا خود در این زمانه دل شادمان کمست زین سان که میدهد دل من داد هر غمی انصاف ملک عالم عشقش مسلمست دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت آیا چه جاست این که همه روزه با...
-
شعر زیبایی درباره "ارث و میراث":
چهارشنبه 30 آبان 1397 10:25
شعر زیبایی درباره "ارث و میراث": پیرمردی صاحبِ مال و منال/ میگذشت از عمر او هشتاد سال/ با خودش گفتا که پیر و خستهام/ شادم از عهدی که با خود بستهام / تا نمُردم هر چه دارم وانهم/ سهم فرزندان همین حالا دهم/ بچهها را مطلع زین کار کرد/ پافشاری کرده و اصرار کرد/ سهم دخترها فلان از مال شد/ از پسرها باقی اموال...
-
نقیضهای بر شعر فاضل نظری،تقدیم به مدیران پیر
سهشنبه 29 آبان 1397 15:48
نقیضهای بر شعر فاضل نظری،تقدیم به مدیران پیر ما برتریم، حوصلهی شرح قصه نیست کلاً سَریم، حوصلهی شرح قصه نیست ما حائز مقام نخست تلاش و کار از آخریم حوصلهی شرح قصه نیست یا خسته ایم و خواب و یا چون دیازپام خواب آوریم حوصلهی شرح قصه نیست چون کوزهی اصیل و قدیمی کمی فقط ما لب پریم حوصلهی شرح قصه نیست هرجا که هست...
-
شعری فوق العاده و زیبا احسنت به شاعرش
سهشنبه 29 آبان 1397 12:48
شعری فوق العاده و زیبا احسنت به شاعرش عده ای سرب وگلوله,عده ای ملیاردها. هردوتا خوردند اما این کجا وآن کجا! این یکی از سوز ترکش آن یکی هم در سونا هردو میسوزند اما این کجا وآن کجا! عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو هردو خوابیدند اما این کجا وآن کجا! این یکی بر تخت ماساژ آن یکی بر ویلچرش هردو آرام اند اما این کجا وآن...
-
شعر زیبای با آل علی هر که در افتاد و رافتاد
سهشنبه 29 آبان 1397 12:44
شعر زیبای با آل علی هر که در افتاد و رافتاد همگی شنیده اید ولی کمتر کسی میداند که شاعر آن حجت الاسلام سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی ملقب به نسیم شمال است. وی روزنامه ای با همین نام منتشر میکرد. دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد چشمم به ضریحِ شَهِ والا گهر افتاد این شعر همان لحظه مرا...
-
خوانده ام در زمان دانشگاه
شنبه 26 آبان 1397 21:37
خوانده ام در زمان دانشگاه چار واحد شناخت روباه دو سه واحد حیات وحشُلوژی در کنار پری، مری و مُژی فحش سازی و چرت پردازی جنگ بازی و بمب اندازی چند واحد روان پریشی نیز که خُلان را کنیم آنالیز بست آل سعود بر گاری چند واحد کلاه برداری پاس کردم به آزمون و خطا دامداری و دام دوشی را درس هایم مپرس ربطش چیست! چون که لیسانس من...
-
دقت بوکودید اما ایرانیان
چهارشنبه 23 آبان 1397 21:13
دقت بوکودید اما ایرانیان وقتی زاکیم،گیدی زاک نفهمه وقتی جوانبیم،گیدی جوان خامِ نفهمه وقتی پیرا بیم ،گیدی پیر اینِ حالیه نیه هر وقت بمردیم اَیید امی قبر سر گیدی چه آدم فهمیده ای بُو برگردان بفارسی دقت کردید ماایرانیان وقتی بچه ایم می گویند بچه است نمی فهمه وقتی جوانیم می گویند جوان است نمی فهمه وقتی پیرمی شویم می...
-
تاقبله می شین مردمه من قبله نمایم
چهارشنبه 23 آبان 1397 21:04
تاقبله می شین مردمه من قبله نمایم سودای چپ و راسته نانم فکرشومایم فکرشومایم یا شیمی فکرم چیه توفیر چارچشمی نهی مته به خشخاش که خدایم توخوبه بیشی اردکه پس دیهات بازار من دیهاتانه دلواپسه سایه جی گایم اه خاک نبره نرمی می کله شقی حقه فواره مانستان هانره سربه هوایم بی خود مره شاخ شانه کشید شنگول و منگول هرچی ایسم اگر ده...
-
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
چهارشنبه 23 آبان 1397 18:04
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک" که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه یا "سنگی" در دامان یک کوه یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس شاید "خاکی" از گلدان یا حتی "غباری" بر پنجره اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت"...
-
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
چهارشنبه 23 آبان 1397 18:02
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام ، سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام ، چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام ، شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام ، این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن من که در...
-
نان به خون جگر درآوردن
سهشنبه 22 آبان 1397 13:17
نان به خون جگر درآوردن از شعف بال و پر درآوردن سالها توی مرغداری ها از تن مرغ پر درآوردن با صدای کلفت یک سی دی را به نام قمر درآوردن مثل یک خر به گل فرو رفتن و ادای بشر درآوردن سالها در کنار یک نجار میخ از پشت در درآوردن به شکم روی تخته خوابیدن میخ کج را دمر درآوردن مدتی هم کنار یک قناد نخ و مو از شکر درآوردن پیش یک...
-
اهل کاشانم پیشه ام نقاشی است
دوشنبه 21 آبان 1397 20:00
اهل کاشانم پیشه ام نقاشی است گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ می فروشم به شما تا به آواز شقایق که در آن زندانی است دل تنهایی تان تازه شود چه خیالی چه خیالی ... می دانم پرده ام بی جان است خوب می دانم حوض نقاشی من بی ماهی است... سهراب_سپهری
-
امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
دوشنبه 21 آبان 1397 19:57
امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست ناچار این پرواز را این بار باور میکنم یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم صحن نگاهت را به روی...
-
مناجات با امام زمان(عج)
یکشنبه 20 آبان 1397 19:47
مناجات با امام زمان(عج) ﺑﯽ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﻧﮓ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﯿﻦ ﻋﺸﺎﻕ ﭼﻮ ﻣﻦ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭﭘﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎ ﻏﻢ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺯ ﻭ ﻧﻮﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﻭﻗﺖ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﯾﺶ ﮔﻮﺋﯿﺎ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺿﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﮔﻨﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﻭ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﺳﺖ ﻗﺒﻮﻝ ﺑﯽ ﻣﺤﻠﯽ ﺯ ﮐﺮﯾﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺭﻭﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﯽ ﺟﻬﺖ...
-
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
یکشنبه 20 آبان 1397 19:11
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست هفت قرنی است در این مصر فراوانی نیست به زلیخا بنویسید نیاید بازار این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست حال این ماهی افتاده به این برکۀ خشک حال حبسیهنویسی است که زندانی نیست چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش بشنوید از من بی چشم که کرمانی نیست با لبی تشنه و... بی بسمل و ... چاقویی کُند ما که...
-
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
یکشنبه 20 آبان 1397 19:08
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت امید خسته ام تا...
-
تو تصویر نگاه تو یه حس مبهمی دیدم،
یکشنبه 20 آبان 1397 12:26
تو تصویر نگاه تو یه حس مبهمی دیدم، غرور تو شکستم داد ولی من باز جنگیدم. دیگه حتی به آیینه دلم بعد از تو بد بینه، عزیزم بار این دوری واسه این شونه سنگینه. نشستم رو به تصویرت دارم با اشک تر میشم،، تو ترکم کردی و هر شب، دارم بیچاره تر میشم. سراغت رو من این شبها از این ابیات میگیرم، تو خو کردی به این دوری، منم با شعر...