وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

دیوان حافظ غزل شماره ۴۶۸

دیوان حافظ غزل شماره ۴۶۸

که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی

که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی

شده‌ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم

که به همت عزیزان برسم به نیک نامی

تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن

که بضاعتی نداریم و فکنده‌ایم دامی

عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود

نه به نامه‌ای پیامی نه به خامه‌ای سلامی

اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته

به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی

ز رهم میفکن ای شیخ به دانه‌های تسبیح

که چو مرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی

سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش

که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت

که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ

که چنان کشنده‌ای را نکند کس انتقامی

لطفا کامل این شعر بخونید و نشر دهید

لطفا کامل این شعر بخونید و نشر دهید

بابد از خدا خجالت بکشین

از امام رضا خجالت بکشین

بسه این کارا خجالت بکشین

از علی و فاطمه حیا کنین

ضریح امام رضا رو واکنین

با عنایتش چقد عزیز شدین

شفا داد شما رو تا مریض شدین

پس چرا امام رضا گریز شدین

حق نون و  نمکو ادا کنین

ضریح امام رضا رو واکنین

اربعینه کربلا رو ندیدین

شلوغیه زائرا رو ندیدین

اون همه برو بیا رو ندیدین

یه کمی نگا به کربلا کنین

ضریح امام رضا رو واکنین

حالا که نزدیکای شهادته

فرصت خوبی برا زیارته

مشهد الرضا پر از جمعیته

زائرا قیامتی به پا کنین

ضریح امام رضا رو واکنین

الهی رمز حیاتمون بیاد

چاره ساز مشکلاتمون بیاد

اونیکه میده نجاتمون بیاد

همگی برا فرج دعا کنین

ضریح امام رضا رو وا کنین

#غریب_امام_رضاست

در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند

در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند

هرچه فریادش، جوابش را نمی پرداختند

داد میزد خوانده‌ام هفتاد سال، هرشب نماز

پس چه شد اینک ثواب ِآن همه راز ونیاز

یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات

تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات

گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی

ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا ڪن رحمتی

آن ندا گفتا همان کس که زدی تهمت براو

طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید!

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید!

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟

گر نرفتی خانه اش تا زنده بود

خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟

گر نپرسی حال من تا زنده ام!

گریه و زاری و نالیدن چه سود؟

زنده را در زندگی قدرش بدان!

ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟

گر نکردی یاد من تا زنده ام!

سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟