خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
علیٌ حُبّه جُنَّه، قسیم النار و الجَنَّه
خدا میخواست آن باشد، خدا میخواست این باشد
به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبلالمتین باشد ...
امام باقر علیه السلام:
" ... مَن تَمَسَّکَ بِنا لَحِقَ، مَن تَخَلَّفَ عَنّا غَرِقَ... "
هرکه به ما چنگ زند به ساحل نجات رسد و هر که رهایمان کند غرق شود.
منبع:
(امالی شیخ طوسی، ۶۵۴ )
(شاعر: احمد حسین پور علوی)
جملاتی زیبا ازحضرت علی (ع)
1- گریه نکردن از سختی دل است.
2-سختی دل از گناه زیاد است.
3-گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
4-آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
5-فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
6- محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست.
1.مردم را با لقب صدا نکنید.
2.روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
3.خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
4.لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
5.بدون تحقیق قضاوت نکنید.
6.اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
7.صدقه دهید،چشم به جیب مردم ندوزید.
8.شجاع باشید،مرگ یکبار به سراغتان می آید.
9.سعی کنید بعد از خود،نام نیک بجای بگذارید.
10.دین را زیاد سخت نگیرید.
11.با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.
12.انتقادپذیر باشید.
13.مکار و حیله گر نباشید.
14.حامی مستضعفان باشید.
15.اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد،از او تقاضا نکنید.
16.نیکوکار بمیرید.
17.خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.
18.فحّاش و بذله گو نباشید.
19.بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
20.رحم دل باشید.
21.با قرآن آشنا شوید.
22.تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.( #نهج_البلاغه )
وقتی پرنده زنده است مورچه ها را میخورد؛
*و وقتی میمیرد مورچه ها او را!*
*زمانه و شرایط در هر لحظه میتواند تغییر کند در زندگی...*
*هیچکس را تحقیر یا آزار نکنیم...*
*شاید"امروز" قدرتمند باشیم اما یادمان باشد:*
*"زمان" از ما قدرتمندتر است!*
*یک درخت میلیونها چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد؛*
*فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت،کافیست!*
*"پس،خوب باشیم،وخوبی کنیم.
ازامام علی (ع)پرسیدندواجب وواجبترچیست؟
*نزدیک ونزدیکترکدامند؟ عجیب وعجیبترچیست؟ سخت وسخت ترچیست؟ فرمود:واجب اطاعت از الله و واجبتر ازآن ترک گناه است. نزدیک قیامت ونزدیکتر ازآن مرگ است. عجیب دنیا وعجیبتر ازآن محبت دنیاست.* *سخت قبراست وسخت تر ازآن دست خالی رفتن به قبر است.
بدنیست درکنارهمه کلیپهایکبارهم به نصایح این بزرگمردتاریخ بشریت توجه کنیم.
غدیریهی شاعران راهراه برای فراخوان عید بزرگ غدیر
باء بسم الله عالم، اشرف الانسان علی شد
مرز بین حق و باطل، قاطع البرهان علی شد
چشم دریا خیره مانده، تشنه را باران علی شد
جان احمد جان حیدر، پس جهان را جان علی شد
مست کرده حق جهان را باده را داده به دستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش
ذکر او اصل عبادت، خانهاش سمت هدایت
کوه ایمان، شاه مردان، نسل او نسل سیادت
کعبه سینه چاک او شد در همان بدو ولادت
بوده زهرا در کنارش؛ با ولایت تا شهادت
خوش به حال او که مانده بر همان عهد الستش
لافتی الا علی لا سیف الا چشم مستش
عرش را بیتاب کرده لحن جانسوز کمیلش
یوسف آمد بر درش تا پر شود از عشق، کیلش
شک ندارم قلب جنت سمت قلب اوست میلش
هر برات کربلامان اسم مولا هست ذیلش
من فدای مهربانیهای جان حقپرستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش
نوح کشتی را نشانده تا که اسمش بر لب آمد
برق شمشیرش چو رعدی بر سپاه مرحب آمد
نور او قلب جهان را همچو ماهی در شب آمد
خطبههایش جان گرفت و بر لبان زینب آمد
شور و شیدایی در عالم از وجود اوست هستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش
میثمت کو تا ببازد پای عشق تو سرش را
چشم بگشا عدل مطلق، آشنای راز شبها
قصهی دست عقیلت شد نیاز هر شب ما
بارالها قلبمان را شیعهی نابش بفرما
تیر عشقش بر دلم زد، نازشستش، ناز شستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش
زهرا آراستهنیا
وطنز | بهترین شعرهای طنز
غدیریهی شاعران راهراه برای فراخوان عید بزرگ غدیر
دستی میان دست محمد(ص) طلوع کرد
خورشید هم برابر نورش رکوع کرد
تصویر شد تمام جهان در محبتش
امضا زدند آینهها پای بیعتش
عکس رسول در رخ مولا، چه محشری!
دریاست در ادامهی دریای دیگری
آرامش است موج به موجِ تلاطمش
قلب غدیر زنده شد از جوشش خُماش
افلاک، مستِ بردن نام معطریست
اینبار خاک صحنهی معراج دیگریست
نامش رسید و قبلهی جان را طواف کرد
عالم به جانشینی او اعتراف کرد
وقتی بساط گفتن باطل به راه بود
حق با خطابههای علی(ع) سینه صاف کرد
با آیه آیهی نفس ذوالفقاریاش
تیغ تمام مدعیان را غلاف کرد
با عقل هم که جور درآمد ولایتش
دیوانه را حقیقتِ او قصهباف کرد
خورشیدِ پشت ابر دوباره طلوع کن
پایانِ قصهبافیِ شب را شروع کن
مینا گودرزی
وطنز | بهترین شعرهای طنز
زیر فشار بار گرانی شدم پرس
انَّ الحیاةَ استرسٌ بعدَ استرس
مردم کنند سکه ز دنیا طلب، ولی
چیزی به غیر سکته نمیبخشد این کنس
آمد به التماس٬ گدایی مقابلم
گفتم برو٬ منم به دعای تو ملتمس
مس را طلا کنند به اکسیر و کاشکی
میشد در این زمانه طلا را کنند مس
ای کشور عزیز من ای نازنین وطن
هر چند زیر بار مخارج شوم پرس
باور مکن که هیچ زمانی عوض کنم
یک پشکل دهات تو را با لس آنجلس
از حس و حال شاعریام دور ماندهام
نه طبع شعر مانده برایم نه حال و حس
محمد نظری ندوشن
وطنز | بهترین شعرهای طنز