حضرت_معصومه مرثیه_حضرت_معصومه

حضرت_معصومه مرثیه_حضرت_معصومه

هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری

یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری

تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران

به روی دوش خودت بیرق کرم داری

امامزاده ی موسی بن جعفری اما

برای فاطمه در شهر قم حرم داری

برای بخشش هر چه گناه، ای بانو

به روی نامه ی اعمال ما قلم داری

تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم

به عشق گنبد سلطان خود علم داری

به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست

برای روضه ی زینب همیشه غم داری

نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم

چه قدر دور و برت چشم محترم داری

شراب بود و کباب و رباب هم بود

یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟!

شاعر:امیر_عظیمی

اشعار ناب آئینے

shere_aein

حضرت_معصومه مرثیه_حضرت_معصومه

حضرت_معصومه مرثیه_حضرت_معصومه

با وضو از دیده تر مینویسم فاطمه

مثل فضه مثل قنبر مینویسم فاطمه

باطن الله اکبر مینویسم فاطمه

هستی موسی بن جعفر مینویسم فاطمه

تا قیامت آفتاب روشنِ دین، فاطمه ست

نور زهرا! صبر زینب ! جمع در این فاطمه ست

حضرت معصومه ی طاهاست! عصمت را ببین

محملش نور است نور الله عزت را ببین

سجده اش را بنگر و اوج عبادت را ببین

جان سلطان است این بانو! کرامت را ببین

بین راه مشهد و قم ما کرم لازم شدیم

سائل خورشید و ماه حضرت کاظم شدیم!

خم شده در محضر بانو قد پیغمبران

ای فدای خواهری او تمام خواهران

مادری کرده رضا را خوبتر از مادران

اوست تا روزی رسان پس خوش بحال نوکران

هرزمان دلتنگ زهرا میشوم قم میروم

میل مشهد میکنم پا میشوم قم میروم

چندروزی هست تب دارد نگاهش بر در است

آنقدر غم خورده و غم خورده خیلی لاغر است

درد دوری از تمام درد و غم ها بدتر است

باز هم‌ یک فاطمه از درد بین بستر است

این‌چه غوغاییست یا رب که میان قم بپاست

این دم آخر به لبهایش رضا جانم رضاست

رفته بین هربیابان در هوای دلبرش

روی ناقه بین‌محمل سایبان دارد سرش

شکر! نامحرم ندیده هیچکس دوروبرش

یا نخندیده کسی بر خاک روی معجرش

درد پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست

پای بی بی زخمی از خار مغیلان نیست نیست

در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید

با لب تشنه رضای خویش را بی سر ندید

دور تا دور خودش چشم بد لشگر ندید

غارت چادر ندید و غارت معجر ندید

عمه اش زینب ولی زیر لگدها مانده بود

بین آن نامردهای پست تنها مانده بود

شاعر:سیدپوریا_هاشمی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

حضرت_معصومه

حضرت_معصومه

خواهر شدن یعنی،بلا بر جان خریدن

از کودکی نازِ برادر را کشیدن

خواهر شدن یعنی جدائی از تو هرگز

مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن

خواهر شدن یعنی مدینه تا کنارت

با پای دل صحرا به صحرا را دویدن

خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن

قطره به قطره پایِ دیدارت چکیدن

خواهر شدن یعنی زهجران پیر گشتن

درکمتر از یک سال دور از تو خمیدن

مشتاق دیدارم رضا جانم کجایی

ای کاش وقت احتضار من بیایی

قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله

زخمی نشد بال و پرم الحمدلله

قم احترامم حفظ کرده تا که دیده

من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله

در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند

مانند زهرا مادرم الحمدلله

باضربۀ سیلی میانِ کوچه ای تنگ

خونی نشد چشم ترم الحمدلله

بین در ودیوار با داغیِ مسمار

زخمی نگشته پیکرم الحمدلله

دعوا نشد،..برچادر من جایِ پا نیست

خاکی نگشته معجرم الحمدلله

ماخاطراتی تلخ از بازار داریم

باز است هرسو معبرم الحمدلله

تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست

ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله

در کوچۀ تنگ یهودی ها نرفتم

آتش نیفتاده سرم الحمدلله

بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم

محمل نگشته منبرم الحمدلله

حرفِ سنان و شمر وخولی نیست اینجا

دارم تمام ِ زیورم الحمدلله

کنج خرابه آبرویم را نبُردند

دشمن نگفته کافرم الحمدلله

دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد

قبرم همان دم شد حرم الحمدلله

مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند

باشد تنِ من محترم الحمدلله

غسل تنم کاری ندارد چون به پنجه

مویم نپیچیده به هم الحمدلله

تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد

همراهِ سر از داغِ  دختر گریه میکرد

شاعر:قاسم_نعمتی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

حضرت_معصومه

حضرت_معصومه

ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ

ﺍﺯﺗﻮﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ

جان بی تو به لب آمده  ﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﺟﺎﻧﻢ

دلگیرم ازین شهر و  روا ، نیست بمانم

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ(ﻉ) ﺍﮔﺮﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ

ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ...

ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ

ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﺨﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ!

ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ

ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ

ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ...

حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ

ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ

ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ

ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ

ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ

ﺑﺎﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ

ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﯼ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ...

ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ

ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ

ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ

ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﯼ (ﺱ) ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ

نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست

اینجا زدن فاطمه ها (س) حرف کمی نیست

ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ

ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ

ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ

ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (س) ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ

از مردم نامرد دراینجا اثری نیست

در شهر قم از ضربه سیلی خبری نیست

شاعر:مجید_تال

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

سلام صبحگاهی... در محضر ارباب...

سلام صبحگاهی...

در محضر ارباب...

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟

من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم؟

راستی، این همه بیمار نباشم چه کنم؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟

ابرویت تیغ مصریست که جان می طلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟

نـوکــر_نـوشــت:

مـهــدی_جــان

من سَـرَم گرم گناه است، سَـرَم داد بزن

سینه ات سخت به تنگ آمده، فریاد بزن

جمـعـه هایی که نبودید، به تفریح زدیم

ما فقط در غـم هجـران تو تسبیح زدیم

صلی الله علیڪ یا سیدناالمظلوم یااباعبدالله الحسین

سلام علیکم و رحمة الله...

صبحتون بخیر...

آدینتون معطر بنام منتقم_خون_ابا_عبدالله

بیاد_شهید_مدافع_حرم_خانعلی_یوسفی

اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم

delsepordeh_arminamoozad