ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
میخواستم خدا را نوازش کنم !
ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن ..
خواستم دستان خدا را بگیرم !
ندا آمد؛ دستان افتاده ای را بگیر ..
خواستم چهره خداوند را ببینم !
ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر ..
خواستم رنگ خدا را ببینم !
ندا آمد؛ بی رنگی عارفان را بنگر ..
خواستم دست خدا را ببوسم !
ندا آمد؛ دست کارگری را که درست
کار میکند ببوس ...
خواستم به خانه خدا بروم !
ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن ..
خواستم نور الهی را مشاهده کنم
ندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصلهبگیر.
خواستم صبر خدای را ببینم !
ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن ..
خواستم خدای را یاد کنم !
ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن ..
خواستم که دیگر نخواهم ..
ندا آمد امورت را به او واگذار کن و برو ...