مصائب_شام

مصائب_شام

وای از شام اسیران غم بی حد دیدند

خاک از بام به فرق سرشان پاشیدند

بر غم و غصه ی اولاد علی خندیدند

پای سرهای بریده همگی رقصیدند

بغض دیرینه ی خود را به علی نو کردند

بی حیاها همه ی قافله را هو کردند

پیش چشم اسرا چنگ و دف و تار زدند

کعب نی بر بدن عابد بیمار زدند

دختران را به سر کوچه و بازار زدند

سخت تر از همه در پیش علمدار زدند

دختر فاطمه را جا ملاعام دهند

دسته دسته به اسیران همه دشنام دهند

شامیان ظلم به ذریه ی زهرا کردند

خنده بر بی کسی زینب کبرا کردند

خون به قلب علی و احمد و زهرا کردند

اسرا را سر هر کوچه تماشا کردند

خون عباس سر نیزه بجوش آمده بود

دور ناموس خدا برده فروش آمده بود

محمود_اسدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.