عاشقان فایزر

عاشقان فایزر

عده‌ای بر چشم، لیزر می‌زنند

حرف از تزریق فایزر می‌زنند

با افاضات «هچل هفت» و عجیب

گل به موهای مش و فر می‌زنند

گاه آب و روغنی قاطی کنند

گاه سرسیلندر واشر می‌زنند

ساقی آن‌ها نمی‌دانم که کیست

جنس از نوع مخدر می‌زنند

گاه با ماشین دولت توی شهر

در خیابان‌ها مسافر می‌زنند

گاه از جیب رفیقان شفیق

یا ز بانک و یا ز عابر می‌زنند

گاه از جیب نقی گاهی تقی

گاه از صابر وَ ناصر می‌زنند

گاه از ارشاد، دزدی می‌کنند

یا که از یک کیف شاعر می‌زنند

چون کنی بازی تو بازی می‌خوری

بس که این نامردها جر می‌زنند

روز و شب علاف و بی‌عارند و کار

بی‌هدف هر روز و شب ور می‌زنند

علیرضا تیموری

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.