حضرت_زهرا

حضرت_زهرا

وقتی هوای روضه ما باز مادری است

حال و هوای گریه ما جور دیگری است

وقتی که مادر همه ماست فاطمه

حسی که بین ماست، همانا برادری است

مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز

کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است

شاهان روزگار به ما غبطه می خورند

این نوکری خودش به خدا عین سروری است

این اشک ها نشان دل بی قرار ماست

عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است

زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است

زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است

زهراست آن که ام ابیهای احمد است

زهراست مادر همه ما، چه مادری است

زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا

از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است

زهراست آنکه در ره حیدر خمیده شد

بگذاشت سر به پای ولایت ... شهیده شد

ارسالی کاربری بانام یا باب الحوائج ما کوچیکا خدامون خیلی بزرگه

 

توکل برخدایت کن؛

توکل برخدایت کن؛

کفایت میکندحتما؛

اگرخالص شوی بااو؛

صدایت میکندحتما"؛

اگربیهوده رنجیدی؛

ازاین دنیای بی رحمی؛

به درگاهش قناعت کن؛

عنایت میکندحتما"؛

دلت درمانده میمیرد؛

اگرغافل شوی ازاو؛

به هروقتی صدایش کن؛

حمایت میکندحتما"؛

خطاگرمیروی گاهی؛

به خلوت توبه کن بااو؛

گناهت ساده میبخشد؛

رهایت میکندحتما"؛

به لطفش شک نکن؛

اگردنیاحقیرت کرد؛

تورسم بندگی آموز؛

حمایت میکندحتما"؛

اگرغمگین اگرشادی؛

خدایی راپرستش کن؛

که هردم بهترینهارا؛

عطایت میکندحتما ....

السلام علیک یا فاطمة الزهرا یا بنت حبیب الله

السلام علیک یا فاطمة الزهرا یا بنت حبیب الله

کیست زهرا،یاس خوش عطر رسول

راضیـه،انسیـه،مـرضیـه،صدیقه،بتول

کیست زهرا کهکشانی منجلی

کیست زهرا کعبه عشق علی

کیست زهرا عالمی را نور عین

میوه قلب حسن جان حسین

کیست زهرا عالمی حیران او

ذره تا خورشید سر گردان او

گر نبود او هستی هستی نبود

ساغر و پیمانه و مستی نبود

گر نبود او عشق معنایی نداشت

هیچکس امید فردایی نداشت

گر نبود او زمزم و کوثر نبود

گر نبود او احمد و حیدر نبود

او تمام راز و رمز عالم است

افتخار دودمان آدم است

موی او وَالّلیل،رویش وَ الضُّحی

قد او طوبی و قدرش هل اتی

هرچه در عالم بوَد پابست اوست

هرچه درهستی بوَدازهست اوست

کیست زهرا قبله شرم و عفاف

کعبه گرد اوست در حال طواف

قامت او عرش حق را قائم ست

هر چه در عالم بود از فاطمه ست

ایام فاطمیه تسلیت

یا_حسین

 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین

معنای واقعی اصول الکرم حسین

یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند

تسکین دردهای دل مضطرم حسین

یادم نمیرود که همه عزتم تویی

من پای سفره تو شدم محترم حسین

لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین

من سالهاست در به در روضه توام

داغ تو را به جان و دلم میخرم حسین

در کوچه های سینه زنی سالیان سال

در حسرت هوای حرم می پرم حسین

کابوس من شده غم دوری کربلا

در خواب هم ذکر لب من حرم حسین

تا گفتم اسم کرب و بلا را دلم گرفت

مانند خواهری که صدا زد دلم حسین

اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس

رحمی نما به سینه شعله ورم حسین

اینجا عجیب بوی فراق تو میرسد

یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین

زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا

یک ذره حق بده نشود باورم حسین

مجموع حرفهای من اینجا خلاصه شد

در یک کلام ای همه باورم حسین

من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه...

من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه...

فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه!!!

فوق العاده است؛

مثنوی هفتاد "من" مولوی:

مَن(۱) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین

کیست با مَن(٣) گر شَوَم مَن(۴) باشد از مَن(۵) ماترین

مَن(۶) نمیدانم کی‌اَم مَن(٧) لیک یک مَن(٨) در مَن(٩) است

آن که تکلیف مَنَ(١۰) اَش با مَن(١١) مَنِ(١٢) مَن(١٣) روشن است

مَن(١۴) اگر از مَن(١۵) بپرسم ای مَن(١۶)دیده‌ای ای همزاد مَن(١٧)

ای مَنِ(١٨) غمگین مَن(١٩) در لحظه‌های شاد مَن(٢۰)

هرچه از مَن(٢١) یا مَنِ(٢٢) مَن(٢٣) در مَنِ(٢۴) مَن(٢۵) دیده‌ای

مثل مَن(٢۶) وقتی که با مَن(٢٧) میشوی، خندیده‌ای

هیچ کس با مَن(٢٨) چنان مَن(٢٩) مردم آزاری نکرد

این مَنِ(٣۰) مَن(٣١) هم نشست و مثل مَن(٣٢) کاری نکرد

ای مَنِ(٣٣) با مَن(٣۴) که بی مَن(٣۵) مَن(٣۶) تر از مَن(٣٧) میشوی

هرچه هم مَن(٣٨) مَن(٣٩)کنی، حاشا شوی چون مَن(۴۰) قوی

مَن(۴١) مَنِ(۴٢) مَن(۴٣) مَن(۴۴) مَنِ(۴۵) بی‌رنگ و بی‌تأثیر نیست

هیچ کس با مَن(۴۶) مَنِ(۴۷) مَن(۴۸) مثل مَن(۴۹) درگیر نیست

کیست این مَن(۵۰)؟ این مَنِ(۵۱) با مَن(۵۲) زِ مَن(۵۳) بیگانه‌تر

این مَنِ(۵۴) مَن(۵۵) مَن(۵۶) کُنِ از مَن(۵۷) کمی دیوانه‌تر؟

زیر بارانِ مَن(۵۸) از مَن(۵۹) پُر شدن دشوار نیست

ورنه مَن(۶۰) مَن (۶۱) کردنِ مَن(۶۲) از مَنِ(۶۳) مَن(۶۴) عار نیست

راستی... این قدر مَن(۶۵) را از کجا آورده‌ام!؟

بعد هر مَن(۶۶) بار دیگر مَن(۶۷) چرا آورده‌ام!؟

بر دهانِ مَن(۶۸) نمیدانم چه شد، افتاد مَن(۶۹)

مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(۷۰)...!!!