ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز

چون آتش نهفته به خاکستری هنوز

هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان

در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز

سودای دلنشین نخستین و آخرین!

عمرم گذشت و توام در سری هنوز

ای نازنین درخت نخستین گناه من!

از میوه‌های وسوسه بارآوری هنوز

آن سیب‌های راه به پرهیز بسته را

در سایه سار زلف، تو می‌پروری هنوز

با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم

آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز...

#حسین_منزوی

دڪلماتور:

#میلاد

#دلت_خوش_تنت_سلامت_هموطن

عزیززند

[شاعر : حسین منزوی دکلماتور :میلاد ]

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.