ای پای کمیتت لنگ

ای پای کمیتت لنگ

از ضربت سیلی منگ

راه نفست شد تنگ

باید بدهی تاوان

شد کنگره‌ات داغان

ای آدمک بادی

استنداپ آزادی

از پای تو افتادی

دیگر نکنی چاخان!

شد کنگره‌ات داغان

زندان دموکراسی

ای ماشین بی‌شاسی

از دست خودت عاصی

از خشم شدی سوزان

شد کنگره‌ات داغان

ای آبروی برده

ای پرچم پا خورده

از درد و غم افسرده

گشتی چه لجن باران

شد کنگره‌ات داغان

افتاده ته چاهی

نه شیر و نه روباهی

دیگر تو ته راهی

گشتی خر بی‌پالان

شد کنگره‌ات داغان

روی خط پایانی

روبیده شدی آنی

با جاروی ایرانی

سیلی بخور از ایران

شد کنگره‌ات داغان

#اوضاع_تماشایی

فرشته پناهی

طنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.