«بداهه طنز رمضانیه»

«بداهه طنز رمضانیه»

«ماه رمضان شد می و میخانه بر افتاد»

در سر هوس گشت و گذار و سفر افتاد

مردان قوی روزه گرفتند و پوکیدند

پیروزی مردان خدا در خطر افتاد

یارب تو گشودی ز کرامت در رحمت

پس خلق چرا گشنه چنین پشت در افتاد؟

بعد از سحری در شرف پاره‌شدن بود

شلوار، پس از ظهر ولی از کمر افتاد!

یخچال به من زل زد و من نیز به یخچال

از عمق نگاهش ز دو دستم سپر افتاد

تا قبل اذان هر چه که دیدم هوسم شد

تا گفت اذان کل جهان از نظر افتاد

یک دختر نه سالهٔ بی‌حال ز روزه

چشمش به دهان پُر یک نرّه‌خر افتاد

مردک به خودش گفت چه دردی بتراشم

یکهو به سرش سوزش اثنی‌عشر افتاد

یک عمر رژیم علف خشک گرفته

از روزه کنون بر همه جانش ضرر افتاد

در ماه مبارک همه از نار جهیدند

بیچاره کسی که پس از آن در سقر افتاد

در خاصیت روزهٔ امسال همین بس

از فرط عطش فکر دلارم ز سر افتاد

بداهه‌سرایان:

محمدرضا شکیبایی زارع

ناهید رفیعی، فهیمه انوری

امیر معظمی، مهدی کبیری

یاسر پناهی فکور، مینا گودرزی

امین شفیعی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.