چـه خـوش میبود؛ شبی - در خواب میدیـدم
در عمقِ خوابِ خود؛ ز ِلبهات بوسه میچیدم
همین چندینشب ِ پیش؛ درونِ خواب ِ سنگینم
توانستم ... و لبهـای ِ تـو را - ای نـاز بوسیدم
پس از؛ بوسیدن ِ لبهایِ تو - در خواب و رؤیا
از این پیروزیام مغرور؛ نشستم، سیر خندیدم
چه خوش باشد همواره؛ رسد بهآرزویش آدمی
که عُمری؛ خوبی و زیبـائیات را - میپسندیدم
هنوز شیرینیاش - بـَر کام ِ من ماندهاست دلبر
که از کندویِ شهد ِ تو؛ من ِ خوشبخت نوشیدم
درون ِ خواب ِ خود؛ چُنان - دستپاچه و هـول
خیس از عرق پیشانیام - من ِ بیچاره ترسیدم
هیمیلرزم و انگار؛ درونم یخزده از سوزِ سرما
درون ِ خویش لولیدم - به خود از درد پیچیدم
پُر از تشویش و اوضاع ِ بدی؛ گشته وجود ِ من
چه بر من آمدهاست !!؟ وااای، یکباره فهمیدم
خدا لعنت کُنَد؛ چین و - این ویروس ِ چینی را
چهباید کرد؟ نمیدانم ! کهبد بهخویش لرزیدم
ڪـرونا : عاشقی و عشق را هم - به فنا داده
که بـا - بـوسیدن ِ لبهـای ِ معشـوقـم؛ پاشیدم
گذشتم؛ از آن آغوش ِ تـوی ِ خواب و رویاهـام
به لقایِ آن؛ عطای ِ بوسه بر لبهات - بخشیدم
از بوسیدنت ترسیدهام، چند شبیست باور کُن
حتّی ..... لحظهای هم؛ من ِ بـُز دِل - نخوابیدم
حسن_جهانچی
۱۲ اسفند ماه - ۱۳۹۸ نود و هشت
کرونا ویروس_کرونا
عشق_کرونایی #عشق_ڪرونائے
عشقولانه #عشق #عڨ
کرونا_را_شکست_میدهیم
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
HasanJahanchi
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
رفته بودم چند روزی ـ جایتان خالی ـ پکن
لای یک ملیارد و صد ملیون و اندی مرد و زن
این زبان چینیان، آن قدرها هم سخت نیست
فی المثل «چی چانگ چی چون چانگ» یعنی نسترن
جزوه ی آموزش چینی خریدم صد دلار
بود وزن خالصش نزدیک هفتاد و دو من
خطّ تولیدی مجهّز دیدم از اقسام عطر
یک به یک در شیشه تُف می کرد آهوی ختن
خطّ تولید ترقّه را به را و فِرت و فِرت
اندکی رفتم جلو، دیدم خطرناکه حسن!
نیمه شب رفتم به قبرستان چینی ها که بود
کارگاهِ جانماز و خطِّ تولید کفن
یک زن چینی میان کوچه افتاد و شکست
این هم اوصاف زنان چینی نازک بدن
چینیان خیلی غذاهای عجیبی می خورند
هم خورشت قورباغه، هم خوراک کرگدن
شغل های پُر درآمد هم در آنجا جالب است
مایه داری دیدم آنجا، بود چینی بند زن
بنده با صنعت گری گفتم که جنست بُنجل است
گفت با من: گر تو بهتر می زنی، بستان بزن
مثل چینی، می شود خرد و خمیر و ریز ریز
ریز علی، خود را بیندازد اگر لای تِرن
یک شب آنجا بنده دیدم رونمایی می کنند
خطِّ تولید دماغ و خطِّ تولید دهن
سال دیگر هم هنرمندان چینی می رسند؛
سعدی و تاج و کمال الملک و بهزاد و شوپن!
حال می کردند آنجا چینیانِ بی حجاب
هر چه گشتم من ندیدم خودرویی هم نامِ وَن
واقعاً این چینیانِ تیز، خیلی خبره اند
خبره در اجناس بُنجل را به ما انداختن
روز اوّل خامه را دادند جای چسبِ چوب
روز دوم دستشویی را به جای رخت کن
هر چه در خانه ست را یک روز از دَم بشمرید
چند در صد کار ایران است بالا غیرتاً؟
با تو اَم! حالا که من برگشته ام، نسبت به قبل
صد برابر بیشتر تر دوستت دارم، وطن!
منبع: آیات غمزه
سعید بیابانکی
وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir
باز هم کردم هوایت، اربعین یادش بخیر
باز هم کردم هوایت اربعین یادش بخیر
شد نوای بی نوایت اربعین یادش_بخیر
کوله_پشتی روی دوشم بود با سنگینی اش
" باربر " بودم برایت اربعین یادش بخیر
تاول پایم نشان از عشق دارد ، بسکه من
راه رفتم پا به پایت اربعین یادش بخیر
چای شیرین عراقی ، با تمام غلظتش
مستی اش شد بی نهایت اربعین یادش بخیر
دستهای_کوچکی که واکس زد کفش مرا
داشت از عشقت حکایت اربعین یادش بخیر
در کنار این همه بیمارِ عشقت ، کرده بود
عشق تو بر من سِرایت اربعین یادش بخیر
یک هزار و چارصد و پنجاه بار اشکم چکید
هر ستون با روضه هایت اربعین یادش بخیر
رد پایی ساختم با هر قدم با اشک چشم
در مسیر کربلایت اربعین یادش بخیر
شعر: رضا_قاسمی
rezaghasemi133
goo.gl/AvGz3g
بیا آقا، دلم تنگ است.
بدون تو هر آوایی که می آید بد آهنگ است.
بیا آقا که در چشمم، بدون پرتو رویت،
زمین بی روح و طرح آسمان خاکستری رنگ است.
بدون تو زمین، آقا پر از تزویر و نیرنگ است.
پر از ظلم و پر از جور و سراسر تخت و اورنگ است.
اگر چه این جهان حق است
و دل بستن به او باطل،
همه دلدادگان مست دنیاییم
و دل کندن ز او ننگ است.
نمی بینی کسی را کز برای دوست دلتنگ است،
همه نامهربان و قلبهاشان پاره ی سنگ است.
نباشد وحدتی تا از برای عدل برخیزند.
فواصل در میان قلبهای سنگی ایشان به فرسنگ است.
نبین این سرخوشیها را نمودار اندر این عالم.
که این مستی و شیدایی،
اثر از باده و چنگ است.
دل افگاریم و افسرده از این نامهربانیها.
چه سازیم اندر این غوغا که پای عقلمان لنگ است.
آقای مهربان بیا. آقا بیا...
Be_Sooye_Zohoor
سروده علیرضا قزوه در همراهی با مسلمانان جهان
هندوی افراطی به جان مُسلم افتاده است
این کید ابلیس است و فکر و مَکرِ شیطان است
حکمت نمیداند، به عبرت دل نمیبندد
این بچه فیل بیخِرَد، گاو دوکوهان است
بازیخور شیطان اکبر! وقت جولان نیست
بسیار فتنه پشت این شمشیر پنهان است
تیغ از غلاف فتنه بیرون کردهای، هیهات...
آهستهتر! آرامتر! این بازیِ جان است
شیطانِ اکبر، سامری گوساله را ماند
نطقی اگر قی میکند وسواس شیطان است
دنبال غصب عقل و عشق ماست اسرائیل
حس میکند دنیا بلندیهای جولان است
ما هفتخان را در خطر طی کردهایم، امّا
این هشتمین خان است آری هشتمین خان است
متن کامل:
https://tn.ai/2215832
Tasnimnews