مادرم، بیگانه با آسانی‌ام

مادرم، بیگانه با آسانی‌ام

فکر شیر و شیشه و دندانی‌ام

می دوم از صبح تا شب، گویی از

قهرمانان دوی میدانی ام

در کلام حاج آقا "منزل" و

در زبان بچه ها "مامانی" ام

پول اگر خواهم، به چشم شوهرم

میم.ه یا بابکِ زنجانی ام

از برای صرفه جویی در پی

آف و تخفیفات و حاج ارزانی ام

گشته ام پاساژها را، آخرش

مشتریّ جنس ده تومانی ام

گر به من هم تکه ای از گز رسد

عشق گز با چایی لیوانی ام

چون ندارم وقت دکتر یا دوا

لاجَرَم استاد خوددرمانی‌ام

چند سالی می شود در حسرت

تکه‌ای ته دیک ماکارانی‌ام

این منم! مادر! عمیقا مهربان!

گرچه گاهی قاطی و طوفانی‌ام

فهیمه انوری

وطنز | پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.