ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
ز ِ انـدوه ِ وطـن، از دیـدگان؛ خون است - میریزد
استغاثهمیکنیم هرچه؛ باز وارون است - میریزد
داد از بیدادها، کمندارند محنتو غم مردم ِ ایران
مصیبت یکسره باز بر این؛ هامون است - میریزد
بلا بیرون زَنـَد از این زمین ِ دردمند - فاجعه روید
از آسمان - غم و اندوه؛ مثل ِ بارون است میریزد
گناه ِ ســرزمینم چیست؟؟ نمیدانم ... همی دانم:
کـه اینها - از نگاه ِ چـرخ ِ گردون است - میریزد
عجیب است؛ دردهـای ِ میهن ِ مـن - امـّا عجیبتر:
مصیبت؛ ردیفو رجبهرج، موزون است - میریزد !
جنون پـُر شُد در ایرانم - دیوانه پـرور گشته انگار
ستم آسود و کافی؛ خون ِ مجنون است - میریزد
بهتزویر و زر و زور؛ ستم پُر شُد در اینخاک، ولی:
بس فقط این آبروی ِ دینو قانون است - میریزد
رودها؛ کم آب شد - دریاچهها خُشکید - گاهی هم:
طغیانمیکند خون، چـو جیحون است - میریزد
از درد ِ بسیار است مینالم، کـُفر مپندار که بر ما:
اینهمه درد و بلا؛ از عـَدل بیرون است - میریزد
سیستان؛ خشکیده بود ! حالا؛ غرق ِ سیلاب است
نمیفهمـم؛ آن چـون و این چـون است - میریزد !؟
مانـدهام؛ چـه میخواهی - ز ِ جـان ِ مـردم ِ ایران؟
این بلاها؛ نا مبارک، یا که میمون است - میریزد !؟
بِباران بر سر ِما هرچه میخواهی؛ از درد و بلا را
خـداوندا ! ببین ملّت؛ باز ممنون است - میریزد !
نبارانی شما هم - بـلا؛ همـزاد ِ آدم گشته - اینجا !
بلا - آمیخته با جور؛ چو معجون است - میریزد
دگر عادیشده اینجا؛ زور و زورگوئی، ریا - تزویر
بــرای ِ مـردم ِ ایـران؛ چــو افیون است - میریزد !
بگیرند جان ِ ما را هم - صد کفن، از ما بپوسد باز:
دوباره خون ِ مـائی را، که مدفون است - میریزد
خستهایم ... خسته، این مصیبتها - که میبینید:
از آه ِ جگـر ســوز ِ خیـل ِ محزون است - میریزد
درد داریـم - درد این است؛ آبـروی ِ مـردم ِ مظلوم
به مکر و حیـله و تـزویر و افسون است - میریزد
در این دنیا؛ انسان میڪـُشند - چـون آب خوردن
آید خبر یکروز که؛ خون ِ فرعون است - میریزد؟؟
همیشه خلق؛ دو قسمت بودهاند، یکسو - مظلوم
که حقّش؛ به دست ِ سمت ِ ملعون است - میریزد
میان ِ ظالم و مظلوم؛ مـُقصّر .... هـر دو تا هستند
ولی؛ حـقّ ِ ستمدیده .... و مغبون است - میریزد
و حرف ِ آخرم را؛ با تو مینالم، ز ِ من بگذر خدایا
کلام از کام - اگر؛ "زشتْ-مضمون" است - میریزد
خدایی ... تو خدایی ڪـُن - کمی کمتر بلا بفرست
ولی فـَردا میدانم؛ بـاز ..... افزون است - میریزد
بیبلا؛ نمیشود دنیا، چهفرقیمیکند؛ کمو زیادش؟
بس خون ِ مظلومین - تنها؛ گلگون است - میریزد !
حسن_جهانچی
۲۵ دیماه - ۱۳۹۸ نود و هشت
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
HasanJahanchi
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼