برای هموطنم که نوشت:
از شما و امثال شما متنفّرم؛
غمتان را نیز محترم نمیشمارم...
بخند بر غم من، هموطن مباد غمت
غمش فزون، دل من گر نداشت محترمت
که گفت در غم هم غمگسار هم باشیم؟
نمک بیار که بر زخم های هم پاشیم
مراد خویش نجویم ز نامرادی تو
بخند بر غم من، جان فدای شادی تو
ببر ز یاد که ما پارههای یک بدنیم
نگو که هموطنِ لالههای بیکفنیم
دل مرا نسپاری به دشنۀ دشمن
خودت بگیر برادر، بزن به سینۀ من
الا برادر من، بختِ بیزوالت باد
هر آنچه طعنه زدی بر غمم،حلالت باد...
سعید_سلیمان_پور
bolfozool
ای جماعت، چطوره حالاتتون
قربون اون فهم و کمالاتتون
گردنتون پیش کسی خم نشه
از سربنده، سایهتون کم نشه
راز و نیاز و بندگیتون درست
حساب کتاب زندگیتون درست
بنده میشم غلام دربستتون
پیش کسی دراز نشه دستتون
از لبتون خنده فراری نشه
خدا نکرده، اشکی جاری نشه
باز، یه هوا دلم گرفته امروز
جون شما، دلم گرفته امروز
راست و حسینیش، نمیدونم چرا
بِینی و بِینیش، نمیدونم چرا
فرقی نداره دیگه شهر و روستا
حال نمیدن، مثل قدیما، دوستا
شاپرکا به نیش مجهز شدن
غریب گزا هم آشناگز شدن
خورشیده مینشست که ما پاشدیم
رفتیم و گم شدیم و پیدا شدیم
رفتیم و چرخی دور میدون زدیم
ماه که در اومد، به بیابون زدیم
آخ که بیابون چه شبایی داره
شب تو بیابون چه صفایی داره
شب تو بیابونِ خدا بساط کن
اون جا بشین با خودت اختلاط کن
دل که نلرزه، جز یه مشت گل نیست
دلی که توش غصه نباشه، دل نیست
این در و اون در زدناش قشنگه
به سیم آخر زدناش قشنگه
دلم گرفته بود و غصه داشتم
منم براش سنگ تموم گذاشتم
نصفه شبی، به کوه تکیه کردم
نشستم و تا صبح گریه کردم
سجلّ و مدرک نمیخواد که گریه
دستک و دنبک نمیخواد که گریه
رو لبمون همیشه خنده پیداست
میخندیم، اما دلمون کربلاست
ساعت الان حدود چار و نیمه
غصه نخور داداش، خدا کریمه
ابوالفضل زرویی نصرآباد
وطنز | پایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir
شعری زیبا به لهجه شیرین مشهدی
از محمود ناظرانپور،
شاعر پیشکسوت
ما بِندِه ی مُخلِصِ خدایِم
خوش لَهجَه و صاف و بی ریایِم
ما که یکیَه دِل و زُبونما
اهلِ مِشَدِ امام رضایِم
با گفتنِ یَک کِلوم تو یَک جمع
فوری مِدِنن که از کجایِم
از بال خیابون سِراب و نوغون
یا تَه خیابون و عِید گایِم
از کوپَیَه های دور و نِزدیک
یا ساکنِ شهر و قِلعَه هایِم
ما بَد نِمِگِم به دُشمَناما
خاکِ کفِ پای دوستایِم
بی فیس و اِفاده ، بی تِکِبُّر
اُفتادَه یِم و بی اِدّعایِم...
TarikhMashhad
به مناسبت شهادت سرلشگر حاج_قاسم_سلیمانی
می خروشد از داغش دیده های توفانی
ریزد از گلو بیرون ناله های زندانی
قاسم سلیمانی پر کشید و رفت اما
می جهد برون از دل خشم های ایمانی
خون او هزاران گل روی شاخه بنشانده
شد مکرّر ای یاران قاسم سلیمانی
دست حق برون آید با نشانی از قدرت
می رود که بر چیند لانه های شیطانی
پایگاه آمریکا ، پایگاه اسرائیل
محو می شود هر دو در طلوع بحرانی
آسمان بود شاهد می رسند موشک ها
بر زمین نمی ماند این خبیث سُفیانی
غُرّش مسلمانان چو به جوش می آید
از عدو نمی ماند جز مسیرِ ویرانی
می چشد عدو یاران در خروش ناهنگام
ضربت عراقی ها ، ضرب شصت ایرانی
شاعر:محمود_تاری
اشعار ناب آئینے
shere_aeini
به مناسبت شهادت سپهبد #حاج_قاسم_سلیمانی
انتقام_سخت
قاسم افتاد زمین بیرق او پابرجاست
علم مکتب اسلام علی بی همتاست
دشمن از تیر نگاه و غضب او فهمید
پدرش هست علی مادر او هم زهراست
نه فقط ما که جهان در غم او غمگین است
پس بدانید جهان منتقم این آقاست
نه به تسلیم به سازش به هراس از قدرت
رقص در عرصه خون ارثیه ای از مولاست
مرگ شامی ست که خورشید در آن پیدا نیست
مقصد عشق شود صبح شهادت زیباست
شاعر:
امیرحسین_پدرام
اشعار ناب آئینے
shere_aeini