مقام_دوم_بازی_شاعرانه_آبانماه

مقام_دوم_بازی_شاعرانه_آبانماه

جهانگردی

مقصد: دزفول

هم‌سفر: ننه قمر

وسیله: موتورسیکلت

رفته ام سمت وطن، دزفول زیبا، با ننه

این ننه نامش قمر در واقع اما چون کنه

با موتورسیکلت زدم تک چرخ او هم ترک من

جا به جا کردم رکورد هرچه رالی یک تنه

من که اصلا لهجه دزفولی ام پیدا نبود

گفتمش این عَزّیه بنزینهَ هی می‌قیطنه!

وَندَمِت ترک سِکِل قدری بریم تا سوزقبا

بعد داهامت اوپیوزی یا به قولت اشکنه

سربذاریم توی سر أُ زیر پل تا وَر کَتا

نوم حق وَر رود دز با آب همچون آینه

زد ننه بر پشت من گفتا بخوان شعری خفن

تا شوم کیفور مثل شخص کیف السلطنه!!

خواندم از اشعار نغز و تاپ و آس فولکولور

از همانهایی که می ماند به کل ازمنه

«کَسونُم، پِ سِکِلِت رَسونُم»

وزن شعرم شد درو از میسره تا میمنه

گرم صحبت بودم از سابات و بِندار و قُمِش

ناگهان گفتا ننه: «این بوق ممتد میزنه!»

کامیون رد شد و ما وامانده نقش بر زمین

پهن گشته چون خمیری در حضور وردنه

زهرا آراسته نیا

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.